حالا ی بار با دوستم داشتیم از مدرسه برمیگشتیم تو دستمونم اب انار بود دوتا پسر سرکوچمون بودن اقا تا رسیدیم ب اینا یکیشون گفت خخخخخخخ تف کرد جلو پامون😐 ی نگاه ب پسره کردیم 😐ی نگاه ب اب انار😓 انداختیمش تو جوب رفتیم
کاری ب اینکه من دیگه اب انار خوردم ندارم😐
همون پسر چندوقت بعد ننشو فرستاد خواستگاری😐