اومدیم باغ یکی از اشناهاشون بامامانش و خالش بازی میکنن ، منم بودم بابچم یه اتفاقی افتاد گفت این مادر و دختر کارو خراب میکنن البته نه بالحن بد ولی من ناراحت شدم اومدم تو ، عین خیالشم نییییست داره بازیشو ادامه میده با خوانوادش،همیشه همینه ، جلو خانوادش خیلیییی منو کوچیک میکنه ، خستم ، ازش بدم میاد.
اگه بار اول دومش بود حرفی نبود ولی کار همیشه اش هست...
چیکارکنم ادم شه؟
شرایط طلاق ندارم واقعا
چند ساله ازدواج کردی؟
هر چی میشه مگه باید طلاق بگیری!!!!
اصلا من ادم نیستم واسش الا مواقعی که ر ا ب ط ه بخواد
دیشب میخواستن باداداشش و باباش برن خرید داشت یواشکی میرفت که من و بچه رو نبره ولی وقتی کسی باهاش نباشه مارو میبره.
چیزی ک نشده بابا
حالم ازش به هم میخوره.آشغال
چیز مهمی نگفته که
مردا هر چقدرم خوب باشن خونوادشونو به زنشون نمیفروشن اونقد که این لعنتیا رو دوست دارن
عزیزم میگی شرایط طلاق رو نداری پس چاره چیه جز سازش؟سعی کن افکار منفی رو از ذهنت دور کنی .رفتارت نشون میده که نمیتونی حفظ ظاهر کنی حتما همسرتم فهمیده که حس خوبی بهش نداری و شاید به همین خاطر رفتار ایشون باشما اینطوریه
عزیزم زیادی حساس شدی! فقط همین
مرد ها اصلا مثل خانم ها فکر نمیکنن!
خانمم ها احساساتی هستن و آقایون نه!
باور کن اون الان اصلا نمیتونه بفهمه تو توی چه حالی هستی وگرنه میومد پیشت
