2737
2739
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



اونی که دیر رسیدم  نه  ولی اونی که چادرم بازشد بله    

همون چادرت باز شد گفتم  دیگه  .فک کن با این کارت عاشقت نشه 😎

اخر منو به باد داد رویای باز اومدنت  ۸ سال گزشت اینقدر واسه نبودنت  نوشتم ۳ تا دفتر  شد باز نیومدی  عزیز دلم، دیگه ناییم  ندارم  غصه نداشتنتو بخورم   میخام بیخیال باشم  دیگه میخام زندگی کنم  خدایا  سپردم به خودت  همه چیو 😔
2728

دستگاه برش Cnc به منظور برش دادن به فلزات و متریالهای دیگر استفاده میشود. همچنین دستگاه cnc سنگ برای ایجاد برش و حکاکی روی سنگها و مجسمه سازی استفاده می گردد. دستگاه سی ان سی اصولا دستگاهی ست که فایل نقوش و طرح مورد نظر را دریافت و ان را روی سطح مورد نظر برش می دهد


خیلیا از خوبی واسشون خواستگار نمیاد مثلا میترسن جواب رد بدین من خودم قبل ازدواج ۵،۶ تا خواستگار داشت ...

من شرايط خوبه ولي خواستگار نه اينكه نداشته باشم ولي دو ساله ديگه ندارم هيچ كدوم هم رسمي نيومدن خونمون و واقعا به من نمي خوردن هيچ كدوم و ...

من خیلی خیلی خیلی خواستگار داشتم جوری که اسمم تو فامیل به عنوان دختر پرخاطر خواه و پرخواستگار و مغرور در رفته بود خیلی ادعام میشد و میکفتم شوهر نمیکنم و شاید باورتون نشه از هر ۱۰۰ تا خواستگار یکیش به زور موفق میشد بیاد خونه و همشون خنده دار بود چون من مسخره بودم اولیش ۱۶ سالم بود اومد خونه دوماد جوراب نپوشیده بود انگار به زور اورده بودنش بعد که منو دید نظرش عوض شد شروع کرد بگو بخند خیلی خشکل بود دوسداشتم زنش بشم ولی ۹ تا خواهر داشت که خودش پسر کوچیک بود  ۳۰ سالش بود و نوه ی خپاهراش هم سن من بودن تو اون پیرا تحمل نمیکردم و نک پسر بود درجا ردش کردم یه خواستگارم داشتم مادرش چند بار اومد من  هرکسی جرعت ندان بیاد خواستگاریم و قد بلند و زیبایی خیلی برام مهم بود اقا اینا اومدن من دبیرستانی بودم  دوبار اومدن رد کردم یه روز اومدم خونه مامانم گفت خواستگار اومده ظهر بود بود تابستون ۵ اینا منم سلام کردم دیدم مادر وخواهراش و خاله ش خالش میگفت تا اجازه ندید پسرمون بیاد ما نمیریم پسره م نمایشگاه داشت وضعش توپ بود ولی دوسنداشتم شوهر کنم اقا انقد خاله از خشکلی پسر گفت کفم برید منتظر بود برد پیت بیا تو خونه چند شب بعد اومدن پسره شبیه آفریقاییا بود😑😑انقد سیاه بود که نگو بعدش مامانم هرکاری کرد چای نبردم هیچی نبردم و حتی با داداشم نشستیم زایع مسخره میکردیم پسررو میخندیدیم بلند بلند😂

خواستگار بعدیمم که تونست بیاد خونه یکی از مقام بالاها بود که اشاره میکرد هرجا زن بهش میدادن پسر خیلی نفوذ داشت وخیلی ثروتمند بود اونم منو دیدیه بود یه دل نه صد دل عاشقم شده بود اومدن خونه خودش تنهایی با فامیلمون اخه شهر دیگه بودن بعدش کشید جلسه دو ما تحقیق کردیم تنها مشکلمقدش بود ۱۸۰ قدش بود و من خودم۱۷۹ من شوهر قد باند دوسداشتم و دو دل بودم و اصلا نمیدونستم هدفم چیه از ازدواج خلاصه اومدن خواهر زاده های لاکچری رفتیم اطاق حرف بزنیم گفت هردانشگاهیی میخوای برو حمایتت میکنم هرشهری هر ماشینی میخوای برات میخرم هرجا دستور بدی خونه میگیرم برات فقط تنها شرط ازدواجم اینه دوسندارم تو مراسما زیادی از حد لباس باز بپوشی مشکلی با روسری نپوشیدن و بلوز شلوار ندارم منظورش این بود با شرت بگردی😂منم اومدم بیرون گفتم مامان زنش نمیشم گفت چرا گفتم آخه اصلا حیلی سوسوله هرچی گفتم گفت باش من مرد قدرتمندمیخوام مامانم میگفت خاک تو سرت عقب مونده باید شوهر کنی یکی فقط بزنه تو سرت😑البته مامان پسره هم گفته بود این دختره هم سنش کم هم خشکله برات زن نمیشه نمیدونم چرا هرکی میومد خواستگاریم میگفتن این ادعاش زیادت یکماه باهات نمیمونه😂به شوهرمم گفته بودن  اها یه خواستگارم داشتم از ۱۵ سالگی عاشقم بود فامیل بود بچگی بهش میگفتم عمو وقتی اومد خواستگاریم خیلی تو ذوقم خورد و تو روحیمم یه روز اومدم از دانشگاه گفتن بیا خواستکار داری منم گفتم کیه گفتن فلانی اقا کیف پوشیدم گفتم این خونه جای من نیست نمیدونم پیش اومده براتون از کسی متنفر باشید و بشه بزرگترین کابوس زندگیتون اینجوری بودم من برای این اقا پسر خشکل آرزوی هر دختری خوش اخلاق ثروتمند ولی بدم میومد ازش بزور منو بزدن خونه منم بس گریه کرده بودم چشمام پف کرده بود یه بلوز شلوار کوتاه پوشیدم راحتی تو خونه بی هیچ ارایش با اخم اومدن گفتن بحرفین همش مامانمو نیشگول میگرفتم گفت بیشعور خوب برو خودت ردش کن رفتیم تو اطاق گفت خوب هدفت از این مراسم چیه منم گفتم هدف خاصی ندارم به اجبار خونواده م اینجام گفت من مخالفتی با درس و ... ندارم گفتم هنه ی مردا اولش همینو میگن کلاه سر دختر مردم میزارن بعدش میزنن زیرش گفت من برات ثبت میکنم امضا میکنم خلاصه از من بهونه از اون راه حل حتی گفتم از دماغت بدم میاد 😁گفت خودمو میدم دستت کل سرتاپامو عمل کن باز کوبی کن بیچاره خیلی اسرار کرد همش ردس میکردم زنگ میزدم مامانم التماس دوباره بهش بعله میدادم دوباره رد میکردن تهشم رد شد😑

یه فرشته دارم که خیلی دوسش دارم 😍تو دلمه حس میکنم خیلی خشکله ولی ندیدمش هنوز 🙈من بهش میگم معجزه چون معجزه ی زندگی منه 🙈برای اینکه این خشکلم سلامت بیاد بغلم و اینکه همه ی منتظرا دامنشون سبز بشه اگه تونستید یه صلوات مهمونم کنید❤️🙏🏻
2740
من خیلی خیلی خیلی خواستگار داشتم جوری که اسمم تو فامیل به عنوان دختر پرخاطر خواه و پرخواستگار و مغرو ...

حالا من با تمام ادعاها و پرویی ها زن پسری شدم که گفت درس ممنوع وقتی با هم دسوت بودیم دانشگاهو ول کردم دوماه قبل خواستگاریم گفت دوسندارم رانندگی کنی گفت دوسندارم بری سرکار و خلاصه برعکس تمام خواسته هام ولی دوسش داشتم و خوشم میومد اینجوری غیرتی میشه🙈وقتی اومد‌خواستگاریم رفتیم تو اطاق سرم و گذاشت رو پاش کلی لبمو بوسید و بغلم کرد قشنگ یادمه همون لحظه م یه دختر پی ام داده بود خیلی مغروری ایشالع خوشبخت نشی من بهت گفتم عاشقتم تو ردم کردی الان داری ازدواج میکنی 😂منم به روش جیغ جیغ خودم گرفتمش رگبار حرف مگه دوسدختری تو خر کی باشی ازم حساب میگیری و ... الانم عاشقشم و باهاش خوشبخت ترینم 🙈درسته محدودم کرده ولی خودش انقد خوبه و مهربونه و بهم میرسه اصلا دلتنگ گذشته نمیشم

یه فرشته دارم که خیلی دوسش دارم 😍تو دلمه حس میکنم خیلی خشکله ولی ندیدمش هنوز 🙈من بهش میگم معجزه چون معجزه ی زندگی منه 🙈برای اینکه این خشکلم سلامت بیاد بغلم و اینکه همه ی منتظرا دامنشون سبز بشه اگه تونستید یه صلوات مهمونم کنید❤️🙏🏻

من یک خواستگار دوست پدرم معرفی کرد بابام گفت میخواین جلسه اول دوتایی برین کافی شاپ اگه خوشتون اومد بگو بیاد خواستگاری اقا ما رفتیم کافی شاپ پسره دامپزشک بود بیست سال از من بزرگتر تا اومد دست داد وتو کافی شاپ صندلیشو چسبوند به من خیلی ناراحت شدم اومدم خونه کلی غر زدم به بابام خیلی عجیب بود رفتارس انگار من دوست دخترشم

شب بله برونم با شوهرم ما عاشق هم بودیم و از ۶ ماه قبل حلقه خریده بودیم باهم اقا اونشب ناگفته نماند سر مهریه دوسه بار نزدیک بود به هم بخوره و منم همش اس میدادم به شوهرم پاشید برید  من ارزش مهریه ندارم اخر سرم شوهرم تو گوش بایاش گفت یا درست میکنید این وصلتو یا همتونو میفرستم برید ده هزار سکه مهرش میکنم که خلاصه ساعت۲ شب به توافق رسیدن  و وقتی انگشتر اوردن چهارتا انگتر بود ولی مال خودم نبود منم همش اس میدادم به شوهرم کو حلقه ی خودم کجاس اونم میگفت بخدا به مادرم دادن چند تا دیگه م خریدم گفتم ک نکنه مادرشتم همشو اورده بود جز مال خودم 😑که گفته بود فک کردم اینیکیا سنگین تره با ارزش تره 😁تازه وقتی رفتم کلا اموزش خانواده ازدواج همون روز ازمایش خون شب قبلش رابطه داشتیم 😑😑و وقتی راهنمایی میکرد شوهرم تو گوشم میگفت دیشب همه ی اموزشاتونو عملی کردیم😑منم قرمز میشدم از خجالت 

یه فرشته دارم که خیلی دوسش دارم 😍تو دلمه حس میکنم خیلی خشکله ولی ندیدمش هنوز 🙈من بهش میگم معجزه چون معجزه ی زندگی منه 🙈برای اینکه این خشکلم سلامت بیاد بغلم و اینکه همه ی منتظرا دامنشون سبز بشه اگه تونستید یه صلوات مهمونم کنید❤️🙏🏻
شب بله برونم با شوهرم ما عاشق هم بودیم و از ۶ ماه قبل حلقه خریده بودیم باهم اقا اونشب ناگفته نماند س ...

آی جانم عشقتون پایدار😍😍😍😍😍

اوف خدایا وقتی میای اینجا فقط باید تند تند برا حاجت بقیه صلوات بفرستی😫😫😟
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   رستا۷۰۹  |  1 ساعت پیش
توسط   عطرخدا  |  2 ساعت پیش