منم ی دفعه یکی از خواستگارام منو هنگام خرید سبزی دید
اخه من زیاد خرید نمیرم,اون روز از شانس قشنگم مهمون سرزده اومد خونمون,منم عادت دارم سفره امون باید همه چی داشته باشه,کسی نبود بره خرید,من رفتم
هیچی دیگه,برگشتم خونه انقدددددد عر زددددددم ک خدا میدونه,پیش خودم میگفتم اینا الان فکر میکنن من همیشه میرم خرید و این یکی از وظایفمه
الکی تا پنج,شش ساعت فقط گریه میکردم....
اخرشم بابامو دیده بود گفته بود فکر نمیکردم دختر گلتون انقد کد بانو و مسعولیت پذیر باشه
کلید اسرار این قسمت:
دیدگاه ادمها با هم متفاوته,پس خودتونو بابت چیزای الکی سرزنش نکنید