گاهی وقتا بدجور دلم هوسه خونه پدری رو میکنه
سرمو بزارم رو پای مامانم و موهامو نوازش کنه
بابام با دستی پر از میوه و سبزی بیادو من درو به روش باز کنم
راستی چه زود گذشت آن روزهایمان
اصلا فکرش را هم نمیکردم روزی بزرگ شوم و پر از دلهره و غم و غصه...
بیاین از خاطرات و شیرینی خونه پدری حرف بزنیم و خاطره بازی کنیم