اصلا ادم خودخواهیه عروسی من اونقدر دیر. اومده بود. که دیگه عروس دوماد. داشتن میرقصیدن اونوقت عروسی خودش هی زنگ میزد به منو شوهرم اول از همه اونجا باشین جشن تولد. پسرم که سرماخوردگی بچه اش رو بهونه کرد نیومد. منو باش که واسه دخترش بافت درست کردم
عجب ادمی خدا شفاش بده..پسرمن باپسرجاریم همسن هستن..ازگل نازکتربهشون نگفتیم..وقتی کوچیک بودن دعوا میکردن همو میزدن ولی یبارم دعواشون نکردیم..
تاجایی کامکان داره نرو خونه اونا
میخای خونه پدرت بری ی زنگ بزن ببین اوناهستن یا ن
دیروزشم سر. سفره بودی بچه ام از. پشتش داشت میومد. میخواست بیاد پیشم یه جور. بچه خودش رو گرفته بود بچه ام سرش خورد. به کنار مبلزیر. چشاشکبود. شد. میمردی یه دقیقه حواست به بچه بود. پر. از کینه است خدا شفاشون بده اخه بچه طفل معصوم چه گناهیی داره هربارم که میریم خونه مادرم اینا یه عالمه چشم زخمو فیروزه به خودش اویزون میکنه انگار. من چشمم دنبال زندگی اینه
همیشه قبل از رفتن به خونه مادرت خبر بگیر اگه اونا اونجا بودن شمانرید یه روز دیگه برین اعصابت هم دنج باشه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
