مادرشوهر

برعکس شوهرمن اوایل من چیزی نمیگفتم همش تعریف ولی بعد ی مدت دیدم ای دل غافل این از ی جا پرمیشه وتموم خاسته های مادرش رو ازم میخواد ب مرور منم بازبون خوش خواسته های در وری مادرس رو بهش گفتم ک چقد ناحقه وبی خوده الان بیشتر پشتمه تاقبلا تازه گاهی میگه مامان زیاده روی میکنه قبلا اینطور نبودا

بهش ميگفتي مامانه من مثل تو نيست هر روز به قوله خودت ول باشه خونه داماد مامانه من واسه خودش ارزش قائله مثل تو نيست

سکوت کردی که انقدر وقیح شده. عزیزم خیلی اشتباه کردی سکوت کردی، خانواده هرکس خط قرمزشه. اگه همونجا جوابش رو میدادی الان از حرص و حس انتقام فکر قطع رابطه نبودی دختر خوب. لازم نبود مثل خودش بیشخصیت بشی و فحش بدی ولی تذکر جدی میدادی و میگفتی لطفا درباره مادر من درست صحبت کنید و همونجور که مادر من درباره شما و روابط و طرز زندگیتون دخالت و اظهار نظر نمیکنه لطفا شماهم تو امور مادر من نظر ندید و با حالت قهر میومدی خونت. باید بفهمه حق نداره به زنی که یه عمر زحمت شمارو کشیده راحت توهین کنه. 

والااگه جریان اینه من باشم سلامم نمیدم بهشون حتا نمیزارم دومادمون و وهمسرمم بره خونه مادرم .ب همسزمم میگفتم میری خیلی واضح هم مامانت رو روشن میکنی هم داداشت رو 

يه روزه غيره دعوا تيكه بنداز بگو ادمايي ك تو مغزشون هيچي نيست هي پشته سره هم كلماتو رديف ميكنن بلند بلند ميزنن امون ب طرف مقابلم نميدن

نزدیک ۳ سال دوست بودیم

۲ ماهه نامزدیم 🙄

تو مدتی ک دوست بودیم با مامانش هم حرف میزدم 

اخه شوهرم و داداشم دوستن

همو میشناختیم از قبل

واي عصابم واقعا خورد شد دلم ميخواد بيام اونجا ازت طرفداري كنم بزنم لهشون كنم بي شخصيتارو

اول همه اون برادر شوهر بی چاک و دهنت رو ادب کن. به شوهرت بگو بخاطر بی احترامی هایی که به خانوادم کرده دیگه با این آدم کاری ندارم. نه سلامی نه نگاهی. انگار وجود نداره. اینا دیدن شماها ساکتید و عقب نشینی میکنید روز به روز گستاخ تر شدن. نمیگم با آدم سلیطه و بیشخصیت درگیر بشید، ولی سکوت هم راهش نیست. سکوت یعنی مجوز ادامه رفتار زشت. با قهر و جواب کوبنده و محترمانه و محل ندادن و فاصله گرفتن باید ادب بشن

خوب همسرت چی بزرگتراز دومادتونه؟؟ حداقل ب مامانش تذکر بره والا من دارم جوش میخورم اینجا 

چونننننن بلدن چیکار کنن میدونن تو با شخصیتی ممکنه از صدای بلند بترسی وکوتاه بیای اینجور وقتاا ببخشید اما سلیطه بازی دربیار اجازه نده هیشکی ب خانواده تون بی احترامی کنه چون زمینه برای خیلی چیزا فراهم میشه 

بزن وسایل بشکوووون و اونا رو بزن اگه اونا رو نمیتونی خودتو بزن منظورم اینه حالتای هیستریک نشون بده با اینجور ادما باید مثه خودشون رفتار کنی 

منم خیلی مظلوم بودم یه روز برادر شوهرم که از من 3 سال کوچیکتره اومده بود خونه مون بعد گف زن دادا‌ش مامان بابام و برادرم ب مامانت میگن جادوگر و میگن دعواهای بینتون کار مامانته طلسم میگیره 

اقا منو میگی دود از کله م بلند شد مامان من یه ادم مومنه و خداترس من خودم دیگه مامان خودمو میشناسم چه ادم مظلومیه و این اولین بارشون نبود که همچین چیزاییو گفته بودن و من همش سکوت کرده بودم 

هیچی نگفتم تا شوهرم اومد خونه خود شوهرم با برادرشم مشکل دارن یجورایی اونم ب خاطر لوس بودن برادرشه 

من شروع کردم داد زدن و رومو کردم سمته شوهرم گفتم از این ب بعد بشنوم کسی ب مامانه من حرفی زده چه تو چ مامانت چ بابات با پشت دست میزنم تو دهنش اقا دیگه این حرفا تموم شد و دیگه کسی حرف مفت نزد