قلق شوهر بعد یه مدت میاد دست ادم
منم اینجوریم مثلا شوهرم یه ادمیه که همه چی یادش میره و مدام بایدیاداوری کنی بهش بین حرفام منم ی سری چیزا رو میگم
اما خب سیاست بایدداشت مثلا من سال ب سال ارزوی دیدن مادرشوهرمو نمیکنم😅 اما جلوی شوهرم میگم بریم پیش مامانت دلم تنگ شده براش
باورت میشه منم مثل خودتم. ولی همینا که بهت گفتم رو کلی با خودم کلنجار رفتم تا انجام دادم و الان خیلی وضعیت بهتر شده. من طرفم داد بزنه دست و پامو گم میکنم و تپش قلب میگیرم. ولی سعی میکنم مودبانه حرفمو بزنم و بعدش چنان قهر میکنم و سرد میشم که طرف حساب دستش میاد من مظلوم و تو سری خور نیستم
اینایی ک گفتم ی قسمتش بود خییییییلی توهین کرده بهم خیلی
الانم نشسته برای دختراش گفته از فردا اونام باهام قطع رابطه میکنن ب شوهرم میگم میگ ناراحتی میخام رابطه نداشته باشن.ولی بدم میاد حرصم میگیره این همه احترام و برو بیا بعد مادرشون ب جا اینکه بچه هاش جمع کنه دورهم شده اتیش بیار معرکه و همه رو داره از چشم هم میندازه
من نمیزاره دلمون تنگ شه مدام پشت تلفنه فداش نشم الاهی .ئه یادم افتاد اعصابم خوردشد از دستش پری شب بعدشام رفتیم جلو شوهرش وپسرش میگه دیگه قبول نمیکنم بعدشام بیاییدا الکی بعدامشب ساعت ده زنگ زده بیاید دلمون تنگ شده براتون
توروخدا دعاکنین بچه دار بشم اگ نشم دیگ هیچی باور کنین کاری میکنه پسرش طلاقم بده
اخ امروز همین برادرشوهرم درمیاد میگ اگ ننم و شوهرت امر کنن طلاقت میدم خودم سه سوت من میگی فقط میخاستم با پا برم تو صورتش بگم ب تو وننت چه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
48 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
