دیشب تقریبا حالم بهتر شده بود. شب خواب دیدم عروس خالم ک دکتره معاینم کرد گف نگران نباش بارداری بچتم پسره. گفتم وااای راس میگین از کجا میدونین آخه. ی اصطلاح علمی گف ک ازون معلومه.
از خواب ک بیدار شدم دوباره قاطی کردم. بی چاره مامانم از هیچی خبر نداره فک می کنه پریودم فقط همش میکه چرا اینجوری شدی . اصلا حوصله حرف زدن ندارم.
خواهش می کنم برام دعا کنید خودمو پیدا کنم. میدونم و باور دارم ک بچه همه چی نیس. حتی ب نبودشم راضی شده بودم ولی این ماه بددجور قاطی کردم با مثبت شدن بی بی چک .
الهی ک هیشکی مثبت شدن بی بی چکش ادامه اش غم و غصه نباشه.
میدونم اینم میگذره . دنیا توام با رنجه . و اینا بزرگ تر می کنه روحو. خدا خییییلی دووووسم داره.