2733
2734
عنوان

شوهرم،پنجره، سیاست

541 بازدید | 18 پست

خونمون خیلللللی کوچیکه(طبقه سوم رو برومونم کلی خونه هست)  خونه مادرشوهرم اینا خیلللللی بزرگه     اوایل شوهرم انگار دلش میگرف تو خونه(لونس انگار)    هر وقت از بیرون میومد از پنجره بیرونو نگا میکرد   منم که ماشالله شکاک      گفتم چجور بگم که خوشم نمیاد که بحث نشه   گفتم عزیزم میدونما تو منظوری نداری ولی یه بار عموم از پنجره هی بیرونو نگا میکرده همسایه اومده بود دم خونمون ب بابا گف ب مرتیکه بگو یه بار دیگه خونمو نگا کنه سرشو میزارم رو سینش           شوهرم ترسید  خدا رو شکر بدون هیچ بحث و جدلی دیگه نگا نکرد     شما کجاها زرنگی کردین که الانم بابتش خوشحال میشین(بگین یاد بگیریم) 

😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728

آخه حرفت منطقی بوده مطمئن باش اگه غیر منطقی بود قبول نمیکرد بالاخره خودشم مرده و غیرت داره 

دوست نداره کسی جلو پنجره  ایسه و خونشو نگاه کنه 

آخه همینی که میگی واسه برادرشوهرم اتقاق افتاد همسایه امد که بگیره بزنش واسه اینکارش 

2738
مثل شوهر منی بیزاره من پنجره رو باز کنم بیرونو ببینم خفه شدم تو خونه.. نکن اینکارارو

شوهر منم همینجوری 

پنجره خونه باباش همیشه بازه مامانش سرک میکشه اینقدر حرص می خوره که نگو 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز