تورو خدا برام دعا كنيد ديگ تحمل كاراشو ندارم از دوستش و زنش متنفرم از شوهرم متنفرم
تا كي بي اعتنايي هاشو تحمل كنم ؟تا كي سر اون عوضيا من كتك بخورم
واقعا ي رفيق معتاد و عملي و عوضي با ي زن پررو و چشم سفيد مي ارزه ب كل خانواده و زن و بچه و مادر پدر؟؟؟؟؟
چیش ده عزیزم قضیه چیه
براا آبان برنامه ي مسافرت چيده ١١روز مرخصي گرفته كلي درگير اين موضوع مسافرت بوده اما ي كلمه نگفته ببين روز تولدت خونم يا سر كار،نگفته برا تولدت مرخصي بگيرم
چقد ي سري از مردا بي غيرت و بي تفاوتن😢
از اول باهاشون رفت و امد داشتی؟؟
چقد ي زن ميتونه بدبخت باشه اخه
ن تولدم براش مهمه ن تاريخ عقدمون ن عروسيمون همه ي اينارو فراموش ميكنه اما تولد دوستشو ن
امروز زن دوستش زنگ زد ب گوشيش ك امشب تولد شوهرمه بيايد اينجا چون ميدونه ما دست خالي نميريم
شوهرم گفت امشب برادر زنم خونمونه اي كاش زودتر ميگفتي ميومديم
اونم گفت اخه ميخواستم سوپرايزش كنم حالا با اون عشوه اي ك اون پشت تلفن ميريزه
ب شوهرم گفتم تو ميخواي بري برو
انگار از قبل دوتايي برنامه چيده بودن اخه صبح وقتي ب شوهرم گفتم زنگ بزن داداشم بگو شب بياد اينجا شوهرم گفت حالا صبر كن ميخوايم بريم بيرون
عزیزم شماها دیگه خیییییلی راحتین با دوستاتون..شوهرت خیلی ریلکسه..یه جوری تموم کنین این دوستیو..یعنی چی خانونه زنگ بزنه ب اقا
درد من همينه تموم نميكنه امشب ١٢شب با اين ك داداشم خونمون بود بعد شام گفت بيا بريم بيرون گفتم دوستت ز زد گفت ن اما وقتي اماده شدم گف ز بزنم دوستم بريم
داداشم ك چيزي نمونده بود پاشه بزنتش صورتشو چشماش شده بود كاسه ي خون
پيش داداشم چيزي نگفتم و گفتم باشه بريم اما از لحنم انگار ناراحت شد و ز نزد ب دوستش
منو برد با ماشين يكم دور محلمون چرخيد و سكوت كرد گلتم ز بزن بيان گفت نميزنم منم گوشيشو گرفتمو ز زدم ب دوستش سريع از دستم گرفت و قطع كرد البته دوستش ٣ثانيه ج داده بود اما بعدش ي زنگ نزد ببينه چي شده
خلاصه كلي بحثو دعوا كتكم خورمو اومدم خونه
