ما چیزی ندادیم همسرم میوه و شیرینی و هندونه اورد بعد چون دستش تنگ بود خودم از سکه های عقدمون بهش دادم گذاشت تو دسته گل اورد که جلوی بابام اینا زن داداشم اینا شوهرم خجالت نکشه
خون می چکد از دیده درین کنج صبوری این صبر که من می کنم افشردن جان است
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
همسرم ي گردنبند و زنجير طلا..ي كيف و بوت و پالتو و كلاه شالگردنو ي بافت بلند ماهم ي كاپشن و سويشرت از اينا ك جلوش بستس با كلاه شالگردنو دستكش و دو جفت جورابو و ي عطر و ي نيم بوت براش خريديم