ما چیزی ندادیم همسرم میوه و شیرینی و هندونه اورد بعد چون دستش تنگ بود خودم از سکه های عقدمون بهش دادم گذاشت تو دسته گل اورد که جلوی بابام اینا زن داداشم اینا شوهرم خجالت نکشه
خون می چکد از دیده درین کنج صبوری این صبر که من می کنم افشردن جان است
همسرم ي گردنبند و زنجير طلا..ي كيف و بوت و پالتو و كلاه شالگردنو ي بافت بلند ماهم ي كاپشن و سويشرت از اينا ك جلوش بستس با كلاه شالگردنو دستكش و دو جفت جورابو و ي عطر و ي نيم بوت براش خريديم