۷ ساله عروسی کردم..هر موقع خانواده شوهرم میان خونم ازم ایراد میگیرن..دیگه از چشم شوهرم افتادم..از بسکه ازم ایراد گرفتند..مثلا از دستپختم راضی نیستند..دیگه چیکار کنم..نمونش دو شب پیش خونم بودن..جوجه داشتیم..کلی ژله و تزیینات کردم..اونوقت همشون از شوهرم تشکر کردن ک تو زحمت کشیدی..پدرشوهرم از همه عوضی تر..بهم اخم هم میکنه..میگه برنجت خوب نیست..یا مادرشوهرم برگشته میگه استکانات رنگیه خوشم نمیاد..چای باید رنگش معلوم بشه..چاییات مزه نمیده..همش میگم زیادی واسشون سنگ تمدم میزارم..یه بار بهشون دمی گوجه بدم حالشون جا میاد..ولی شوهرم حواسش هست ک غذای خدب بزارم...دیتم نمک نداره..خیلی مییسوزم ازم تشکر نمیشه انگار طلبکارن