من سال ۹۱ پسرمو بردم مهد ثمین
تقریبا ۱۱ ماهه بود
از رسیدگیشون خیلی خیلی راضی بودم
مدیرشون خیلی پیگیر و خوب بود
حتی برای پسرم خودشون شیاف تب بر گذاشتن
خداییش چندبارم سر زده رفتم
چون پسرم از بچه های نوپا کوچیکتر بود همش بغل مربیش بود
اسم مربیش اگه درست یادم مونده باشه ارزو بود
خیلی مهربون و خوش برخورد بود
حتی بستنی و ...که کثیف کاری داره رو می خریدم برا پسرم بهش کامل میدادن
خودشونم غذا میدادن
ولییییییییی امان از مهد گهردانه که تو خیابون اسکندری پشت نوابه
افتضاح بود
افتضاح
یعنی من و شوهرم وقتی یادمون میفته که پسرمو مجبور شدیم دوماه بزاریم اونجا گریه مون میگیره
اصلاااااا رسیدگی نمی کردن
بچه همیشه گرسنه میومد خونه
رفتار مدیرشون افتضاح بود از خود راضی و متکبر
پسرم پر صورتش جای چنگ زدن بود
تموم بدنش رو پشه زده بود
بهشون می گفتم چرا بچه اینطوریه جیغ جیغ می کردن که تو خونه خودتون اینطور شده
خدا لعنتشون کنههههههه
بخدا هرروز یه قر و فری میومدن
بچه تب داشت نمی کرد بهش دارو بده
زنگ می زد با بی ادبی
بچه مریضه تا خوب نشده نیارین مهد
من باید از هفت تیر با بدبختی مرخصی می گرفتم میومدم بچه رو میوردم خونه
تازه پسر من اون موقع دندون داشت تمام تبش واسه همون بود
بعد این بی شعورا استرس به ما وارد می کردن
هرروزم میگفت واسه بچه پوره کوفت و زهرمار و فلان خوراک و فلان پلو رو بزار
خو من مادر شاغل اگه وقت داشتم این همه فرمایش رو اجرا کنم که خودم تو خونه بچه مو نگه میداشتم