2777
2789
عنوان

شما بودین چه برخوردی میکردین

216 بازدید | 26 پست

میخام از جوابها و تجربه هاتون استفاده کنم تا برخورد عاقلانه ای داشته باشم

دشتمان گرگ اگر داشت نمی نالیدم                      نیمی از گله ی ما را سگ چوپان خورده

بچه ها من۶ساله ازدواج کردم مامان مادرشوهرم تو روستا زندگی میکرد مادرشوهرم هروقت میرفت اونجا من میرفتم واسه پدرشوهرم و پسراش غذا درست میکردم ظرفاشونو میشستم و روزیکه قرار بود برگرده خونه رو تمیز و مرتب میکردم واگه اونجا بودم چایی هم درست میکردم,هرسال۵روزتو خونش روضه داشت منم میرفتم کمکش,روز اخرم که آش میداد کارش زیاد میشد کمکش میکردم طوریکه سرم درد میکرد البته منتی نیست بخاطر امام حسینه, گاهی مثلا باهمسایه اش دعوا میکرد شوهرش تذکر کوچک میداد قهر میکرد میرفت روستا,بازم من خونشو مرتب نگه میداشتم و بهش زنگ میزدم میگفتم بیاییم دنبالت بیاریم,یا قهر کرد رفت خونه خواهرش رفتم دنبالش و نیومد,خلاصه که هر کاری داشت اگه خبر داشتم میرفتم,خونه تکونیشم سعی میکردم کمکش کنم مثلا اینه ها وشیشه هارو من پاک میکردم و اینجور کارها,خونه تکونیشم کارهای سنگین نبود تا حالا نشده که فرش بشوره که مثلا بگه کمکم نکردی,چون فرشاش دست بافه,روشون روفرشی میندازه گاهی اونارو میشوره

دشتمان گرگ اگر داشت نمی نالیدم                      نیمی از گله ی ما را سگ چوپان خورده

حالا که جاری دارشدم یه سال نامزد بود یه ساله که عروسی کرده,شوهر من با برادرش قهر بود همه هم میدونستن که تقصیر برادرشه,چون به منم فحش داده بود منم قهر بودم برادرشوهرم که  نامزد کرد من تا روز عروسیش جاریمو ندیده بودم همون روز عروسی آشتیمون دادن ورفتیم عروسی. قبلش اگه جاریم شوهرمو میدید که مثلا با پدرش حرف میزنه یه سلامم نمیداد,بعد عروسیشون که تو یه ساختمونیم من رفتوامد کردم چون اگه نمیکردم میگفتن حسوده وبزرگه و باید اون شروع میکرد تا اینم که تازه است پاش بازشه,خلاصه توحدودسه ماه رفتو امد هر دفعه خبرمیاورد که مادرشوهر اینو گفت پشت سرت,اونو گفت منم ناراحت میشدمو توضیح میدادم گاهیم از ناراحتیم منم بدیها و رفتارهای مادرشوهرمو میگفتم نگو که جاری چنتاهم میذاشته روشو به مادرشوهرم میگفته اونم بدتر آتیشی میشده منم بیخبر ازهمه جا جاریمو دوست داشتمو احترام میذاشتم,خلاصه 

دشتمان گرگ اگر داشت نمی نالیدم                      نیمی از گله ی ما را سگ چوپان خورده

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

خلاصه شوهرم رفته بود به مادرش گلایه کنه که چرا همچین حرفایی میزنی ازخدا نمیترسی اونم داد وهوار,و قسم به قران که دروغه زنت از خودش دراورده شوهرمم اسم جاریمو نداد که شاید براش مشکل درست بشه و اونم ازچشم ما ببینن,مادرشوهرم باما قهر کرد هرجا مارو میدید فرار میکردو چندماهی باما مثل دشمن خونی بود بعد چند ماه خداجور کرد وفهمید که حرفارو جاریم به من گفته بود,جاریمم میگفت اگه کار به رودر رویی برسه تو روش میگم,ولی وقتی سه تایی رو در رو  شدیم انکار کرد گفت من نگفتم,گفتم مگه نمیگفتی حامله ام و مادرشوهرم گفته به تو نگم جادو جنبل میکنی جاریم گفت نه من حواسم نبوده حتما,من اینطوری نگفتم.بعدش من همه حرفارو به روش اوردم و سکوت کرد خلاصه معلوم بود که بسیاری از حرفارو مادرشوهرم گفته بود چون چندان به جاریم نشورید ولی ازین  ناراحت بودم که جاریم فقط به من سخن چینی نمیکرد اخه من فکر میکردم در حد دردو دل داریم حرف میزنیم نگو که تو این وسط عین مارموز عمل میکرده

دشتمان گرگ اگر داشت نمی نالیدم                      نیمی از گله ی ما را سگ چوپان خورده

آخرشم مادرشوهرم گفت حالا دیگه عیب نداره شما رفتو آمدتونو بکنید گفتم خیلی ممنون دیگه نمیخاد این پایین بمونه من اون بالا بهتره,پس فرداش مادرشوهرم جاریمو برده بود بهداشت زنگ زد گفت جاریت کلید واحدش مونده خونه درو باز کن بیاد بالا من میرم جایی,گفتم باشه,جاریم اومد یه کلمه هم به روش نیاوردم گفتم بیا صبونه بخور گفت نه,همش به شوهرش زنگ میزد و پیامک,از حرفاش معلوم بود که نمیخاد خونه ما باشه,بعدش میخاستم چایی بیارم پاشد رفت طبقه دوم که اجاره نشینه,قبلنم میگفت بخاطر اجاره نشین راحت نمیتونم برم مثلا پله رو جارو بکشم و اینا,خیلی بدم اومد بعدش کلا رفتو امد  قطع,عید اومدن خونمون ماهم رفتیم,بعدش دوباره هرجا مارو میدید روشو برمیگردوند یه سلامم نمیداد همش منتظره ما پیش قدم بشیم 

دشتمان گرگ اگر داشت نمی نالیدم                      نیمی از گله ی ما را سگ چوپان خورده

چون تقریبا ماجرا عیان شد عید رفتیم خونه مادرشوهرم  وشوهرم گفت اگه راضی نیستی نرو گفتم عیب نداره بزرگه و عیده رفتیم ولی وقتی شوهرم گفت فردا خونه چه کسایی میرید مادرشوهرم باکنایه میگفت من لایق شما نیستم مادر دیگه بد شده ما اگه خاستیم با اژانس میریم شوهرمم خیلی ناراحت شد گفت ننه تو همش منو ناراحت میکنی درحالیکه نه من نه زنم جایی بد تورو نگفتیم,مثلا روز پدر بود و کادو برده بودیم و عیدی واسه مادرشوهرم.صبحش بازم رفتیم دنبالشون البته بخاطر پدرشوهرم,نخاستیم اون با اژانس بره ادم خوبیه برعکس مادرشوهرم که فقط جانماز اب میکشه,

دشتمان گرگ اگر داشت نمی نالیدم                      نیمی از گله ی ما را سگ چوپان خورده

تواین بین مامان مادرشوهرم تو بیمارستان بود و مادرشوهرم همراه مونده بود من بهش زنگ میزدم حالشو میپرسیدم واسه پدرشوهرم غذا میفرستادم جاریمم چند بار فرستاده بود به شوهرم گفتم میخای بریم یه دستی به وضع خونشون بکشم گفت نه چون تازه اشتی کردین فردا مادرم یه حرف دیگه درست میکنه تازشم پدرم میگفت اون(جاریم)قراره بیاد دیگه لازم نیس ما بریم,فقط این یه مورد بود که جاریم یه ذره ازین کارا میکرد, 

دشتمان گرگ اگر داشت نمی نالیدم                      نیمی از گله ی ما را سگ چوپان خورده

حالا دیشب تو عروسی بودیم بچه هام خوابیدن گذاشتم تو اتاق بخاطر اونا دم دراتاق نشستم و دومتر از مادرشوهرم فاصله گرفتم دیدم بایه خانومی حرف میزنه میگه من تا حالا از هیچکدومشون ندیدم بیان بشورن تمیز کنن شایدم چون پیر نشدم واسه همینه,من به این حرفش ناراحت نشدم گفتم عیب نداره حالا هردومونو گفت ولی بعدش برگشت جاریمو نشون داد گفت حالا این یه بار وقتی پیش مادرم همراه مونده بودم رفته بود خونه رو تمیز کرده بود ازین حرفش خیلی زورم گرفت گفتم یعنی تواین چند سال من اندازه یک بار جاریم کمکش نکردم که همون,یک باره اونو گفت ولی کمک منو کلا برباد داد مادرشوهرم خودشم دید که شنیدمو رفتم تو قیافه,حالا اگه شما بودین بازم به روش میاوردین یا نه بیخیال میشدین؟

دشتمان گرگ اگر داشت نمی نالیدم                      نیمی از گله ی ما را سگ چوپان خورده

برای خودت یه سرگرمی کاری جور کن که وقت آزاد نداشته باشی اینقدر پی حرف رو بگیری
اینا از بیکاریه
این اینو گفت اون زنگ زد نمیخواست بیاد از این حرفا
خانومای دیگه شاغلن، بچه کوچیک دارن وقت ندارن برن دشویی. باهاشون حرف میزنی اصلا نمیشنون چی میگی، ماهی چند میلیون هم درآمد دارند

من بودم به روش نمی اووردم ولی ولی ولی کوزت بازی دیگه تعطیل!

هر چی دلش میخواد بره به دیگران بگه

چون برام مهم نیست!

به ذره گر نظر لطف بو تُراب کند.....به آسمان رَوَد و کار آفتاب کند....

چرا مثل کوزت تو خونه مادرشوهرتون جون میدین؟ اخرشم میزنن تو سرتون . نکنین خب ، هر چیزی اندازه ای داره 

ببخشید عصابم خورد شد

من آموختم زمانی شاد بودم که قلبی را شاد کردم❤
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792