نیمه شعبون بود ،رفتیم ایستگاه صلواتی محلمون شربت خوردیم ،(سر راهمون بود)ازمون عکس انداختن ،البته همینجور که تو ماشین بودیم ،پنج دقیقه دور زدیم بعدم ،شوهرم رفت پیش خونواده ش خوابید ،منم تو اتاق دیگه ،همیشه خدا خوابش میاد😪هنوز بهش متلک میگم .ولی حق داشتاا،قرار بود یه عقد ساده باشه که یهوووو با دوندگیاش کردش یه جشن حسابی ،واقعا بهم خوش گذشت