قرار نبود محرم شیم یهویی شد بعد پدرشون گفت راحت باشید چ سیخ سیخ نشستید گفتم اخه مثل جزیره ایم وسط دورتادور ادم .رفتیم بیرون با ماشین تو کوچه های اطراف دور میزدیم 😂تمام وجودم خیس و یخ بود از استرس یهو وسط خیابون وایساد گفت اجازه میدید دستتونو ببوسم منم هول کردم یهو گفت بله بله😂😂😂