دیشب مادربزرگشو خاله وداییش اینا همه خونه شوهرم اینا بودن خیلی وقته ندیدمشون (من وشوهرم هنوز نامزدیم ولی عقد کرده ایم)هی زنگ میدم بهش خیلی غیر مسقیم تلاش میکردم دعوتم کنه که نکرو خیلی دوس داستم برم این بحث جدا .بعد دوساعت زنگ زد گفتم بریم بیرون گفت بریم تو مسیر داشتم حرف میزدم گوششو گرفت خیلی بهم برخورد .اینم جدا ماداریم خونه درست می کنیم گفت امیر بیا خونرو اپن نزن ....این طرح روبزن گفت پول اون کارارو ندارم گفتم اونجا خونه منم هستا گفت کی گفته خونه توبه نامه منه از این حرفش باز ناحت سدم تا چند دیقه حرف نزدم .بعد گفتم چرا بابات توخونه درس کردن جهیزیه خریدن کمکت نمی کنه گفت براچی کمک نکنه همه پولترو اون میده (دروغ میگه باباسو بکشی پول نمی ده)گفتم من که ندیدم بهتوپول بده بهد گفت چرا باباتوپول نمیده اصلا براچی شب نامزدی کادوبهم نداد(وضع مالی ما تز اون پایین تره)گفت شاید نداشته اصلا موقع عروسی معلوم میشه نه نامزدی .شرط بستیم که بابای کی بیشتر کادو میده😭😭همش این موضورو به روم میار توکل را ه هیچی نگفتم اصلا پیاده هم نشدیم وقتی برگشتیم هی میگفت چرا ساکتی .چیزی میخوری بگیرم .لال شدی .من هیچییی نمی گفتم اخرم گفت بگو غلط کردم وگر نه میبرمت قبرستون (نزدیگ قبرستونیم)ترسبدم اما باز ساکت بودم ولی دبدم داره میره سمت قبرستون یه بی اخطار گریه کردم اخه خیلی از این جاها اونم توشب میترسم گریمو که دید مسخره کرد در عین حال ماهم نزدیک تر میشدیم زجه میدم جیغ کشیدم بعد گفت باسه باشه برمیگردیم برگشیتم منو برد خونمون خودسم رفت تاالانم زنگ نزده چی کار کنم😭😭😭
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه
ناراحت نشیا ولی معلوم شخصیت تو اصلا براش ارزشی نداره که به همین سادگی خوردش میکنه
نابینا غصه نخور در دنیا چیز قشنگی برای دیدن وجود ندارد ماهم که میبینیم خود را به کوری زده ایم باور کن!!! ماهی ها گریه شان دیده نمیشود گرگها خوابیدنشان عقاب ها سقوطشان وانسان ها درونشان