طولانیه ولی خواهش میکنم بخونید دلم خیلی گرفته ب حرفاتون نیاز دازم دوستان
اولش بگم مادرشوهرم خالمه..خونشون روستاست ما طشهریم،نیم ساعت فاصلست بینمون
همسرم پیش پدرش کار کشاورزی دامداری میکنه و درامدمون متوسطه دوتا کارت پوله ک هر دو خانواده از اون استفاده میکنیم
ینی حقوقمون مشخص نیست
همسرمم ناراضی نیس
خالمم ی دخترمجرد تو خونه داره ینی اونا سه نفرن
اینم بگم منوهمسرم بشدت عاشق همیم همسرم فوق العاده دوسم داره عاشقمه ونمیذاره کسی بهم نگاه چپ کنه..هرکاری هم واسه خوشحالیم میکنه
حالا ماجرا اینه ک
خالمینا جارو برقیشون خراب شده،همسرم چند روزه اوردش اینجا ک ببره درستش کنه وقت نکرده
امروز ازسرکار اومد،گف من میرم اینو درست کنم پولم کمه،یکم از این پس اندازمون برمیدارم
منم اعصابم خورد شد شدید چیزخاصی نگفتم فقط یک کلمه گفتم پس انذازمونه مثلا!
اونم ناراحت شد هم جارو برقیو گذاش سرجاش هم پولو
بعدشم رف بیرون
ی ربع بعدش اومد بامنم کارنداشت
منم طاقت نیاوردم رفتم بغلش کردم نگاش کردم گف چیه ادم ندیدی
دستشو گرفتم قلقلک دادم با جدیت گف نکن
منم ناراحت. شدم کفتم چیکازکردم اینجوری میکنی
گف حوصلع ندارم
گفتم چرا مثلا
وقتی میای اینجا حوصله نداری؟!(اونم از تیکه انداختن خیلی بدش میاد)
گف اره بابا تو راس میگی
منم گفتم چیه چون ی کلمه گفتم پس اندازه ناراحت شدی اصن ب من چ وردار هرکارمیخای بکنی بکن مگه پول منه
گف من ن پول میخام ن چیزی
گفتم پول من نیس ک ازم بخای ولی خیلی زور داره واسم ما اون پس اندازو حتی وقتی پول نداریمو مریض میشیم هم واس مریضیمون خرج نمیکنیم یهو گف بسه دیگه ولم کن من ب توچیکاردارم اخه
منم خیلی دلم گرف گفتم باشه دیگه ن من باتو کاردارم ن توبامن کارداشته باش😢😢😢
پاشدم اومدم اتاق اونم گف اره کارنداشنه باش مگه من کیه تو ام
منم جوابشو ندادم
الانم رف حموم
خیلی دلم پره خیلی
همش م ن غرورمو میشکنم
میترسم بازم نتونم طاقت بیارم من برم منت کشی😢