بچه ها امروز با خونواده شوهرم اینا رفته بودیم بیرون با خواهرشوهرااا اینا
شوهریکی از خواهرای شوهرم همش منو نگاه میکرد اولش فک کردم همینجوریه بعد موقع سیخ زدن کبابااا دسشو الکی ب دستام میزد لمس میکرد😳بعدش بلند شد ازپشتم که نشسته بودم موقع رد شدن دسشو ب کمرم زد 😭😢 شب شد دیگه ازش ترسیدم همش ب بهونه ای منو صدا میزد پیشش بعدشم اخرسر بین اون همه ادم میگفت بیا بریم چادرو جم کنیم فلان الانم از نت برام دوتا قلب فرستاده با ی ویسس خالی چیکا کنمممم اگه ب شوهرم بگممم نمیشه میترسم باورم نکنه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
همون زشته آدم واسه زن مردم بده . احتمالا شوهرت به روش بیاره میگه اشتباهی بوده ولی خوبیش اینه میغهمه تو خوشت نیومده و همه چی ب شوهرت میگی میترسه خودش جمع میکنه.
من رو حساب که زندگی خواهرشوهرم از هم نپاشه هیچی نگفتم و چند ماه گذشت و هی پیام میداد زنگ میزد خداروشکر میکنم که من هیچوقت چرت و پرت نمیگفتم و جوابشو نمیدادم ولی به جون بچم آخر سر که خواهرشوهرم فهمید من متهم شدم گفت تو شوهرمو از راه به در کردی اگه آدم درستی بودی به شوهرت میگفتی منم زبونم اون لحظه کوتاه بود
بهترین دیالوگی که توی عمرم شنیدم:امروز می خواهم به مصاف تزویر بروم که بدترین آفت دین است. تزویر با لباس دیانت و تقوی به میدان می آید. تزویر سکه ای است دورو، که بر یک رویش نام خدا و بر روی دیگرش نقش ابلیس است. عوام خدایش را می بینند و اهل معرفت ابلیسش. و چه خون دلها خورد علی از دست این جماعت سر به سجود آیه خوان و به ظاهر متدین.