عزیزم بنظرمن به شوهرت نگو.منم با دوستانی که گفتن خودت سعی کن جمعش کنی موافقم.اولا بلاکش کن.یا برخوردی کرد نگاه عصبانی کن محلش نده وهمینطوری چیزایی که دوستان گقتن مثلا اگه بهت زد بلند بگو اخ مگه نمیبینی .داری کاری میکنی اومد تو ول کن برو.گفتت کمکم کن بگو به یکی دیگه بگو یا کلا نشنیده بگیر سعی کن از پیش شوهرت تکون نخوری وقتی هستش.ولی بهش نگو که دورازچون بعداپشیمون نشی.
من مجردم چندوقت پیش پسردایی متاهلم.که سه بچه داره وپسربزرگش ففط 10سال ازم کوچیکتره خودشم نتولد دهه پنجاهه .من بخاطر یه کاری هی بهش پیام میدادم والبته من صداش میکنم دایی و زنشو زن دایی.ولی چندوقتی بود هردقه برای کاری بهش پیام میدادم از بعضی پیاماش حس میکردم اما گفتم نه بابا رها شاید بدبینی مثلا میگفت گلم عزیزم.گفتم شاید من بدبینم به مردا و منظوری نداره.اون گذشت.تا سال بعد توهمون زمان دوباره بابت همون کار بهش پیام دادم و دیگه ول نکرد.هی پیام پیام.جوریکه دیگه گفتمش این کار خیانته و... پرو میگفت من زنمو دوست دارم فلانم.انقدد پیام میداددد منم ترسیدم.اگه کسی تو فامیل میفهمید فقط خانوادم میدونستن من بی گناهم وباورم میکردن اما خانواده داییم ابرومو میبردن تو فامیل خصوصا اونااا منم بلاکش کردم کلا.میرفتیم خونشون اونم بود مثل اول شوخی نمیکردم یه مدت اینطور بودم تا دیگه تمام شد.الام باهاش مثل قبل رفتار میکنم توجمع ولی دیگه پیاماش خدادوشکر قط شد.بهش توپیاما میگفتم این خیانته و....من زنتو دوست دارم خیلی زن خوبیه خیلی چیزا گفتم.الان خداروشکر پیام نمیده.گاهی نوبتی دکتری چیزی بخواد بهم زنگ میزنه که منم انگاد هیچی نشده وعادی برخورد میکنم و تو جمع فامیلیم مثل قبل رفتار میکنم و شوخی میکنم اما همه چی تمام شد واون اتفاقات.توهم بنظرم همین کارو کن.شوهرتو الکی حساس نکن یا دعوایی یا حتی خواهرت شوهرتو.سعی کن خودت بهش حالی کن.اول بلاکش کن وسرسنگین باش.وقتی هستش ازکنار شوهرت تکون نخور