بدی ماشین دنده اتومات اینه که موقع رانندگی یاد پدرم نمی افتم. نمیفهمم کی کلاژ و کی دنده.
از همون موقع که پنجم ابتدایی بودم پدرم ماشین دستم داد. شب ها میرفتیم جاده خلوت نزدیک خونمون . با ذوق و شوق می نشستم پشت فرمون . قدم به زور میرسید جلو رو ببینم. ماشینمون پیکان بود و فرمونش از هیکل من بزرگتر بود . اما با پررویی تمام مینشستم و سعی میکردم یاد بگیرم.
تق. تق. (ماشین می پرید جلو و خاموش می شد). دختر جون باید کلاژ و دنده رو الاکلنگی بیاری . وقتی کلاژ رو یک دفعه ول میکنی ماشین خاموش میشه.
دینگ دینگ جی پی اس ماشین روی اعصابم راه میره. حرکت میلی متری با دنده اتومات خیلی راحته. حداقلش اینه که موقع به دوش کشیدن یک غم بزرگ، یادغمهای بزرگتری نمی افتی. همه پشت سر هم توی یک صف هستن. ماشین های مشکی تمیز در جاده منتهی به قبرستان سرسبز برانکس. اولین باره که از داشتن ماشین اتومات خوشحالم، لحظات رو کند میکنه و یادم نمیاره که دیگه هری نیست.