2777
2789
عنوان

بچه ی برانکس

254 بازدید | 3 پست

(نمای بیرونی) هر وقت کلاژ و دنده میگیرم ، مخصوصا موقع نیم کلاژها، یاد پدرم می افتم. صداش هنوز توی گوشمه که میگفت موقع نیم کلاژ ،ماشین می لرزه و سریع باید دنده بدی و گاز . موقع عوض کردن دنده هم باید الاکلنگی گاز و کلاژ رو حرکت بدی. گاز اضافی نده ، برای ماشین سمه.

بدی ماشین دنده اتومات اینه که موقع رانندگی یاد پدرم نمی افتم. نمیفهمم کی کلاژ و کی دنده.

از همون موقع که پنجم ابتدایی بودم پدرم ماشین دستم داد. شب ها میرفتیم جاده خلوت نزدیک خونمون . با ذوق و شوق می نشستم پشت فرمون . قدم به زور میرسید جلو رو ببینم. ماشینمون پیکان بود و فرمونش از هیکل من بزرگتر بود . اما با پررویی تمام مینشستم و سعی میکردم یاد بگیرم.

تق. تق. (ماشین می پرید جلو و خاموش می شد). دختر جون باید کلاژ و دنده رو الاکلنگی بیاری . وقتی کلاژ رو یک دفعه ول میکنی ماشین خاموش میشه.

دینگ دینگ جی پی اس ماشین روی اعصابم راه میره. حرکت میلی متری با دنده اتومات خیلی راحته. حداقلش اینه که موقع به دوش کشیدن یک غم بزرگ، یادغمهای بزرگتری نمی افتی. همه پشت سر هم توی یک صف هستن. ماشین های مشکی تمیز در جاده منتهی به قبرستان سرسبز برانکس. اولین باره که از داشتن ماشین اتومات خوشحالم، لحظات رو کند میکنه و یادم نمیاره که دیگه هری نیست.  

جلوی سکوی اتوبوس منتظر ایستاده بودم. مقنعه ام رو تا روی پیشونیم پایین کشیده بودم تا آفتاب داغ سر ظهر بینی و صورتم رو نسوزونه . ضد آفتاب هم نزده بودم و خیس عرق شده بودم. اتوبوس امد و بچای اینکه سر ایستگاه نگه داره، گاز داد و رفت. نگاهم به صورت خانم راننده افتاد که با لبخند پر فتوحی به من بی اعتنایی میکرد.

دیرم شده بود و اولن بار بود که میخواستم برم دانشگاه. با استرس زیاد و ترس از دیر کردن، راه افتادم تا تاکسی بگیرم. مقداری که جلو رفتم یک ماشین بلیزر مشکی که به اندازه تانک بود جلوی من پیچید.چهار تا مرد اومدن بیرون و من رو بزور گرفتن و توی ماشین چپوندن. یادم هست که مردی که شاید یک متر از من بلند تر بود یقه مانتوم رو گرفته بود و به زور به جلو هل می داد . توی ماشین دستهام رو بستن و مقنعه ام رو دور گردنم پیچیدن . اولین بار بود که یقه می شدم.

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

وقتی که اومدم به نیویورک، همه میگفتن این جا همونجاست که از شیشه ماشینهاش به بیرون تیراندازی میکنن. درسته که شیکه اما اگر گذارت به بروکلین و برانکس و هارلم بیفته، میفهمی که باید AK47 رو خوب بشناسی وگرنه برات دست میگیرن.  تگزاس کوچولو.

ماشین با سرعت زیادی حرکت میکرد و از خیابونهای مختلف متقاطع میگذشت. سرم زیر صندلی بود و تقریبا داشتم خفه میشدم اما سنگینی دست مردی که پشت سرم بود، نمیگذاشت یک میلی متر تکون بخورم.

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز