سلام دوباره
مونا جونم برات فایل کارتو میل کردم عزیزم
ممنون که فایلو آپلود کردی .
از تولد براتون بگم که من دخملی رو از صبح ساعت 5/7 گذاشتم خونه مامانم و خودم کار رو شروع کردم . اول اینکه فردا هنرامو براتون میذارم کلی از خودم هنر در کردم ژله های خوشگل و .... البته شاید از نظر شما هنر نباشه ولی برای من بی هنر خیلی سنگ تموم بود
من 40 تا مهمون داشتم غذا هم از بیرون گرفتم . کیک رو هم فردا براتون عکسشو میذارم . عکس خود الینا رو روش گذاشته بودیم . برای موقع کیک بریدن و ... لباس عروس تن الینا کردم و..........
الینا هم از اول یعنی واقعا از اول که وارد مهمونی شد (البته اللینا از بعضی مهمونا دیرتر اومد آخه خونه مامان خواب بوده ، اونا هم گذاشتن بیدار شد بعد آوردنش) تا آخرش راه رفت و رقصید!!!!!!!!!!! نه یک لحظه گریه و نه واقعا یک لحظه غر غر . و این معرکه بود . اصلا با من کار نداشت و تا موقع کیک بریدن بغل من نیومد آخه جیگرم راه میرفت و میرقصید. راستی بچه ها الینا دیگه تقریبا میدوه.
تا آخرین لحظه مهمونی بیدار بود و بای بای میکرد و آخرش که مامانم اینها میرفتن دنبالشون گریه کرد و میخواست بره و بعدشم بیهوششششششششششششششش.
بقیه مامانا بیان تعریف کنید.
http://picasion.com/pic11/4db57714ebe648986ba6b89719516395.gif