2777
2789
هما اصلا تو با من لجی، من هم سنم از سمیرا بیشتره هم بزرگترم هم سن شوهرم از سن شوهر سمیرا بیشتره ،اصلا میانگین سن خانواده ما بیشتر از خانواده سمیرا بیشتره حالا اون اصلحتره یا من؟ میوووووووو ......... هاپ هاپ هاپ مونا بیا حالا هی منو لوس کن این هما نمیذاره که !!!!!

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

خانومای کاملا" محترم کاملا" خوش تیپ کاملا" خوش قیافه کاملا" همه چیز تمام چند لحظه فقط یک نگاه کوچک ولی با تامل به نوشته بنده بندازید واقعا" بنده را خرسند ومسرور میسازید .


توجه توجججججججججججججججججججججججججججججججججججججججججججججججججججججججججه توجه

آهای خاونمم با توام که داری با بی حوصلگی نوشته منو میخونی دقت کن

عزیزانه دلم ما میخوایم یه قرار دسته جمعی بزاریم اوکیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی


حالا من دو روز رو اعلام میکنم و کاملا" هم جدی هستم (چشمک)
8/5/88 و 1/5/88 حالااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا خانومهای که یکی از این دو روز رو بیشتر مایلند اعلام تا براساس حداکثر آمار روز مورد نظر اعلام بشه

الییییییییییییییییییییی جون دمت گرم با اینکه مهمون داشتی اومدی یه سری زدی بوسسسسسسسس آخه عزیزم ناراحت نشو هما از لحاظ اینکه سمیرا چند جا رو پیشنهاد داده بود گفت بیاد اصلا" روزشو تو بین این دو تاریخ ببین خوبه بیا روزشو تو بگو جاشو سمیرا اینطوری خوبه تقسیم کار کنیم هههههههههههههههههههههههههههههههه


سمیراااااااااااااااااااااااااااااا بیا بگو کجا بریم


خانومای محترمی که سالی یکبار حوصلشون سر میره و یه سری به ما میزنن خوشحال میشیم بیان بگن کدوم روز بهتره و کجا بریم بهتره

من فقط تا جایی که میدونم 1/5/88 مهتاب مشهد هستش و زهرا هم تولد برای پسرش گرفته بقیه زودی بیان تا من قاطی نکردمممممممممممممممممممممممممممممممممم



دوستتون دارم و بیصبرانه منتظرم خودتونو ونی نی گلوهای یک سالتونو ببینممممممممممممممممممممم
زن قـــــداست دارد ....
بــــراى با او بـــــودن باید مــــرد بود !
نه نـــــر ... !!!
سلام به همگی
امروز 27 تیرساعت 10 صبح حمزه بدنیا اومد
به دنیا اومدنی که فقط همراهش گریه بودم من به هوش اومده بودم و مامانم نبود کنارم بعد اومد شوشو هم نبود مامانم گفنت رفته آزمایش خون بچه را ببره آزمایشگاه یک ساعت گذشت و بچه نبود شوشو نبود
2 ساعت
3 ساعت
شوشو اومد بدون گل !!!!!
من مات بودم
تبریک نگفت>؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!
مامان نهار خورد و دراز کشید رومبل کنار و خوابید
بچه نبود
من از تخت اومدم پایین
بچه نبود
اتاقای کناری بچه ها داشتند شیر میخوردند
بچه من نبود
ملاقاتیهام اومدندو رفتند
بچه نبود
نبود
نبود
حمزه 32 روز کنار من و بابایی نبود
ولی یادش باهامون بود
حمزه باوزن 3800 بدنیا اومد ولی وقتی اومد خونه 2700 بود
حمزه موهاش افشون بود وقتی بدنیا اومد ولی وقتی خونهمون اومد تمام موهای سرش تیغ شده بودند
حمزه را خدادوباره به ما برگردوند
معجزه را به چشمهای خودم دیدم
حمزه من موقع تولد گریه نکرده بود و ریه هاش باز نشده بود و باید تو دستگاه ان آی سی یو میذاشتیمش و لی بیمارستان سعدی (که حرف اول را تو اصفهان میزنه)این دستگاه را نداشت و 3 تا بیمارستان که این دستگاه را داشتند جای خالی نداشتند و لی خدا نظرکردو فردا صبح باآمبولانس منتقلش کردیم یک بیمارستان دیگه و بچم لخت تو دستگاه بود
هرروز حالش بدتر میشد
دکترها میگفتند محال است زنده بمونه محاله
برای همین من 8 روز بچم راندیدم یعنی پرستارهای بخش نمی ذاشتند میگفتند نبینیش برای بعد بهتره و تصویرش نمیاد جلوی چشمت
حمزه 27 روز فقط باسرم پروتینی تغذیه میشد
و این شیرهای من بود که از سینه هام سرازیر میشدندو من باشیردوش تخلیه شون میکردم و به سوسک و مورچه ها میدادم بخورند آخه گفته بودن شیرات رانگه ندار بچه نمیمونه
اتاق بچم که چیده شده بود
لباسهاش
تمامش را وقتی میدیدم آتیش میگرفتم و این وسط فقط صدای گریه من و شوشو بود که تو اتاق بچه شنیده میشد
گریه های نیمه شب شوشو که یک شب از خواب پرید بابلا تا اذان صبح فقط گریه میکردو بعدش گفت خواب دیدم حمزه بزرگ شده و بهم میگه بابا برام توپ بخر(حمزه هنوز تودستگاه بود)
خلاصه گذشت و بچه ما به طور معجزه آسایی تنفسش خوب شد و بعد27روزگفتندمادربراش شیربیاره
نمدونید چقدر لذت بخش بود زیارت عاشورا میخوندم و شیر میدوشیدم تو شیشه و اشکهای مامانم و خواهرم بود که همراه من بود
چند روز بعدش گفتند مادر از سینه میتونه بچه را شیر بده وضو گرفتم و رفتم داخل صدای مک زدنش هنوز تو گوشمه چقدر خوب بود اولین شیر دادن چقدر آرزوی اون لحظه را داشتم
و حمزه بعداز32 روز باصحت کامل ازبیمارستان خارج شد فقط خیلی لاغر شده بود و تمام سرش راتیغ زده بودند چون سرم که وصل میکردند بچم دیگه رگ سالم نداشته بود و از رگهای سرش سرم وصل میکردند حتی چند دفعه هم روزانگشتاش هم سرم زده بودند که هنوز جای نوک سوزنها رودستاشه
ولی خداراشکر خوب شد
والان هم برای خودش کلی بلا شده
وای هانیه جون گریمو در آوردی خدا رو صد هزار بار شکررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررکه الان سالم و سر حاله انشالله 120ساله بشه
زن قـــــداست دارد ....
بــــراى با او بـــــودن باید مــــرد بود !
نه نـــــر ... !!!
هانیه نمیدونم چی بگم یه بار هم تو وبلاگ حمزه خوندم و گریه کردم الانم بغضم داره خفه ام میکنه تولد گل پسرت مبارک امیدوارم همیشه سالم و سلامت باشه و سایه خودتون هم رو سرش باشه....
خدا بگم چیکارت کنه دختر اشکام بند نمیان.....
الی منم که انگار رفتم تو زیرزمین با زنجیر بادکنک هوا کردم دیگه اینهمه توجه توجه گفتم آخرشم هیچکس جدیم نگرفت گریههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه اصلا" با هاتون قهرم که انگیزه واسه دیدن ما ندارید
زن قـــــداست دارد ....
بــــراى با او بـــــودن باید مــــرد بود !
نه نـــــر ... !!!
الهی بمیرم خیلی سخته ولی خدا می دونه غمای بزرگ رو به کیا بده آفرین به ایمانت کاش منم مثل تو بودم...
راستی واسه تولدش نمی خوای بیاریش عکس بگیرم ازش؟؟؟؟ می خواستم جوابتو بدم آدرس وبلاگتون رو متاسفانه فراموش کرده بودم...

منم قرار می خوام ولی نظری نمی دم چون معلوم نیست بتونم بیام...

صنم2 جون پسرت خیلی ماهه ایشالا خدا 120 سال سالم نگهش داره
آتلیه تخصصی کودک دریچه اصفهان www.darichestudio.com و عکسهای جدید در @photodariche
مونا عزیزم ، عشقم ، باوفا....برای من فرقی نمیکنه چه این هفته چه اون هفته در هر صورت من سعی می کنم بیام این از من حالا بقیه هم نظر بدن روزش مشخص شه جاشم پیدا میکنیم بالاخره یه سمیرا فرفره داریم که خدای پیشنهاد جای خوبه

صنم 2 عجب پسر با نمکی داری به به آقا اخمالو هم هستن و خیلی شبیه پسر من ...جدیتش منو کشته
راستی با چی عکس گذاشتی؟ منم می خوام عکسای تولد سام رو بذارم نمیدونم از کدوم سایت بذارم که همه بتونین ببینین....

صنم صنم خانوم قدیمی کجایی بابا دلم برات تنگ شده ، دوقلو ها چطورن ؟
مامان پیمان داری به تاریخ می پیوندی ها.....
فدرا...فدرا...فدرا.....و بقیه غایبین کوشین؟
سلام به همه مامانای گل
ببخشید که این مدت نبودم راستش دلم برای همتون تنگ شده بود ولی نیومدنم دو دلیل داشت یکی اینکه هوای دلم بارونی بود بدون هیچ دلیلی (شاید یه کوچولو کارم که دیگه دوسش ندارم) و دوم اینکه وقت نمی کردم با این رئیسمون که نمی‌زاره آدم یه دقه بیاد تو اینترنت

از اوضاع بگم که پنجشنبه علی رو بردم آتلیه و انقدر گریه کرد که نذاشت یه عکس ازش بگیریم و ما دست از پا درازتر برگشتیم خونه

بعدم شاید فردا بریم مسافرت خیلی علکی و یهو بخاطر اینکه شاید حال و هوامون عوض شه

یه مسئله دیگه اینکه مونا خیلی گلی که بهم زنگ زدی واقعا دلم شاد شد

و یه چیز دیگه اینکه من به یه مامان نازگ نارنجی معروف شدم که برای نقض این موضوع از این به بعد هر کی هر چی می‌خواد و دوست داره و عشقش میکشه بگه نامردم اگه نیام لحظه بعد از اینکه یه چیز بگید میام تا این لقب رو از رو خودم بردارم با اینکه همونطور که برای مونا توضیح دادم سوء تعبیر شده

مسافرت هم نمی‌گم کجا بمونید توش یه علامت سوال گنده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هر کی گفت یه جایزه

راستی مونا اوضاع منم که خودت می‌دونی این هفته تولد بازی دارم ولی اگه هفته دیگه بود خیلی خوشحال میشم همه رو ببینم

خوب خانوما کی یه کار خوب سراغ داره ما کارمون رو عوض کنیم در راه خدا به یک مادر کمک کنید
سلامم سلام

هانیه جون خدا رو شکر که گل پسرت الان بزرگ شده و آقایی شده واسه خودش ، منم وقتی نیلا 10 روز به خاطر زردی بستری بود مردم و زنده شدم خیلی دوران سختی بود خیلی :(

مونا جونم منم با 1 موافقم چون احتمالاً هفته بعدش مسافرت باشم .
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792