من يك دوست دارم كه هر روز با من بحث ميكنه ..باهم دوست صميمي هستيم و همسرهامونم با هم دوستن...داستان از اونجا شروع شد كه ايشون باردار نميشدن و من در تمام سختي هاي زندگيش كنارش بودم حتي به خونه زندگيم كم ميرسيدم بعد از اين كه ايشون باردار شدن سركلاژ كرد و استراحت مطلق شد من خيلي كمكش كردم حتي غذا هم براش درست ميكردم اوايلش خيلي ازم تشكر ميكرد بعدش ديدم شد وظيفه...اگر يك روز بهش كمك نميكردم ناراحت ميشد بعد كلي باهام بحث ميكرد بعدش من تو عصبانيت يك حرفي ميزدم اون ناراحت ميشد از هم همديگه معذرت خواهي ميكرديم تموم ميد،..حالا بچش به دنيا اومده و ميگفت كه اگر براي بچه ي من چيزي نخري ناراحت ميشم و اين حرفا..حدود يك ماه ما باهم بحثمون ميشه همش ميگه يادته تو بارداريم ناراحتم كردي..هي ميگه تو براي من چيكار كردي؟ميگه من خيلي دوست خوبيم حرص من رو خيلي درمياره هم شوهره اون و من ناراحتن از اين كه ما هي بحث ميكنيم ديشب به من ميگه من به تو اعتماد ندارم نميدونم ديگه چيكار كنم مگه من چيكا. كردم جز خوبي 😔
اصلا دیگ باهاش در ارتباط نباش و پیشش هم نرو الان ک بچه داره بیشتر نبودنت رو احساس میکنه حتی اگ همسرش ...
يك جوري هم رفتار ميكنه كه انگار من مهم نيستم يه بار بهش گفتم من هميشه كه كنارت بودم گفت منت ميذاري سره من؟كلي باز بحثمون شد...بايد يه چند وقتي نباشم كه قدر من رو بدونه..