2726
عنوان

داستان زندگیم و دردایی ک کشیدم

1345 بازدید | 93 پست

صبح یکی از روزهای قشنگ شهریور بدنیا اومدم تو یه خانواده ای ک مادرم فرشته و پدرم بسیار سخت گیر اما مهربان بود.....کل نوجوونیم با سخت گیری های پدرم سپری شد منی ک حق نداشتم تنها یا حتی با دوستام بیرون برم همیشه همیشه باید مادرم میبود...زندگیم مسکوت بود تا زمستان ۹۳...روزی که جرقه زندگیم زده شده و آتشی روشن شد ک تا ابد دلمو گرم کرد

خدایا میشه بیای پایینو خودت بغلم کنی...

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2728

اول کلی تایپ کن بعدبگو

خاطره زایمانم بچه عجیب ترین موجود دنیاست...می اید،مادرت میکند،عاشقت میکند،رنجی ابدی را دروجودت میکارد،تا اخرین لحظه عمر عاشق نگهت میدارد  وتمام...! بگمانم مادر بودن یک نوع دیوانگی ست، وقتی مادر میشوی رنجی ابدی سراغت می اید، رنجی نشات گرفته از عشق..،مادر که میشوی میخواهی جهان را برای فرزندت ارام کنی،میخواهی بهترین هارا از ان او کنی،وقتی می خزد،چهاردست وپامیرود،راه میرود ومیدود،توفقط تماشایش میکنی وقلبت برایش تند میتپد..❤از دردش نفست میگیرد روحت از بیماری اش زخم میشود،مادر که میشوی دیگر هیچ چیز جهان مثل قبل نخواهد بود،مادر که میشوی کس دیگری میشوی کسی که وجودش پر از عشق وجنون ودیوانگی است..
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
داغ ترین های تاپیک های امروز