چرا باید وقتی دور از جون یکیشون میمیره اونا برن با بچه هاشون زندگی کنن؟؟؟؟؟
منم شوهرم بچه اخره به مادرش خیلی وابسته بود وقتی مامانش فوت کرد شوهر من افسردگی گرفت و سه سال تقریبا طول کشید که حالش خوب بشه البته مامانش خیلی گل بود منم خیلی دوسش داشتم
توی این چند سال هم هیچکس نرفت با پدشوهرم زندگی کنه الان که چارسال گذشته میخاد زن بگیره تنها نباشه
باکمال میل قبول میکنم.چون همین قبل عید که مامانم خونه نداشت شوهرم گفت بیاد با ما. تاآخرعمرنوکرشم هستم... هرچندبرامامانم خونه ساختیم امالطف شوهرم یادم نمیره... شاید نتونم بامادرشوهرم خیلی بسازم اما دلیل نمیشه نگهش ندارم
پدرشوهرم ده سال پیش فوت شده.سه تایی زندگی میکردن با خواهر شوهرم که مجرده و الآنم با خودشونه چون حقوقش هم گیر ایشون میاد.سهم ما رو ندادن تازه.از سال ۹۴ دوبار اسباب کشی کردم بازم باید پاشیم از اینجا...همه کاراشون رو به ما میگفتن الان دگ نصفه شب گفتیم زنگ نزن چون باردارم و نمیتونم تنها باشم.ولی اگه روزی قرار بر نگه داشتن باشه که میشه مجبوریم مساوی تقسیم کنیم با جاریم ک بعید می دونم زیر بار بره.البته احتمال زیاد خواهرشوهرم تنها می مونه که من حاضر نیستم همسایه هم بشم باهاش.چون خ اذیت میکنه و بداخلاقه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
4 ثانیه پیش
6 ثانیه پیش
6 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
