دقیقا جاریت عین جاری منه،مورد توجه بودنش اصلا برام مهم نیست چون من خودم آدمی هستم که زیاد گرم نمیگیرم ولی از یه جایی به بعد که میخاد با خودشیرینیاش تو رو پیش خانواده شوهر خراب کنه دیگه غیرقابل تحمل تو ظاهرش خیلی خوبه باهام ولی خودم چند مورد ازش دیدم که همه سعیش بد جلوه دادنم پیش مادرشوهره،تازه با زبون چرب ونرمش مادرشوهرمم همراه کرده
نه این حتی ظاهرم نگه نداشت.از اولش مث دشمن برخورد کرد.کاری کرده بود همه باهام قهر بودن بی دلیلا!!دروغگوام هست نمیدونم پشت سرم چیا گفته بود.الان روابطم بهتره اما خب مث ایشون جایگاه ندارم چون خودشیرینی نمیکنم و برا بالابردن خودم اونو نمیکوبم البته با ادای ادم خوبا و مظلوما.اه اه
اینجوری قضاوت نکن،بخدا من اوایل ازدواجم خیلی جاریمو دوست داشتم اصلا میگفتم خیلی خیلی خوبه اینم که بقیه فامیل شوهر یا مادرشوهرم بیشتر تحویل میگرفتن اصلا ناراحت نمیشدم میگفتم خب طبیعیه اون بزرگتره زودتر اومده تو جمعشون باهاش راحترن اصلا ناراحت نبودم ونبستم،ولی از جایی که دوروییاش رو شد وخواست منو جلو خانواده شوهر مخصوصا مادرشوهرم بد کنه تازه به ذاتش پی بردم دیگه واقعا ازش متنفرم اصلا بهش محل نمیدم خودشم متوجه شده ولی بی احترامیم نمیکنم خیلی دلم میسوزه میگم من ساده رو باش با اینا خوب بودم عین خواهر انوقت این اینجوری
منم روال دوری ودوستی رو از اول داشتم تا الانم هیچوقت پیشش دردودل نکردم درحد تعریفهای معمول زنونه ولی اون کلا دو بهم زنه خدانکنه گیر آدم دورو بیفتی تو رفت وامد من با مادرسوهرمم دخالت میکنه به خودم چیزی نمیگه باهام تو روم خوبه ولی یجوری مادرشوهرمو پر میکنه که مادرشوهرم بعد اومدن اون رفتارش 180درجه تغییر میکنه
یکی از جاری های من دروروئه
میشینه از بقیه حرف میکشه میبره میذاره کف دست بقیه 😂😂
من رابطمو باهاش به صفر رسوندم
اصولا آدم مضر رو دورو بر خودم خیلی نگه نمیدارم...
شما چرا فرصت ایجاد میکنی باایشون هم کلام میشی ؟
ادم عاقل از یه سوراخ چند بار گزیده نمیشه که
خاله زنک بازی برای یه عده تفریحه
من به جاریم گفتم تفریحاتم باایشون فرق داره به همین راحتی
من باهاش زیاد هم کلام نمیشم وقتی میگم ذات نداره برای همین میگم از من حرفی نمیشنوه بره به مادرشوهرم بگه،ولی مثلا یه بار حالم خوب نبود دیر رفتم مادرشوهرمو پر کرده بود این دیر میاد واله به منم چیزی نگفته بود تو ظاهر یجوری خوبی خوبی میکنه ولی از پشت خنجر میزنه تو رفتار من و حرفام و کارام با مادرشوهرمم حرف درمیاره و مادرشوهرمو پر میکنه اونم بعد دیدن جاریم رفتارش 180درجه تغییر میکنه متاسفانه بازبون چرب ونرمش مادرسوهرمم گرفته تو مشتش مادرشوهرمم فک میکنه این قدیسه نمیتونی چیزی بگی ازش فقط بدتر خودت خراب تر میشی
آخه وقتی 90 درصدزندگیت رو مجبوری با خانواده و فامیل شوهر بگذرونی نمیتونی توجه نکنی و بیخیال باشی منم اوایل مث شما بودم وقتی دیدم کم کم آون پررنگ شد و من تو حاشیه رفتم طوری ک اصلا محل نذارن خیلی بهم برخورد حالا یکی دوبار ده بار باشه مشکلی نیس مشکل اینجاس ک دیگر دیده نمیشم با تعریفایی ازش میکنن هر کار میکنم منم ببینن و همون احترامی ک میذارم بزارن بی فایدس
