من حاری توام
ضمنا مهره مارهم همراهم هست😊
عادی و بی تفاوت.اوایل بهم برمیخورد و منم بهشون رو نمیدادم چون دلیل بی محلی کردناشون به من هم جاری و برادرشوهرم بودن.بعدش دیگه کلا فاز بی محلی در پیش گرفتم و هیچ حساسیتی رو رفتار هیشکی نشون نمیدم و اما تو جمعاشون کاملا کم حرف و عادی ام.خودشون گرم بگیرن گرم میگیرم نگیرن هم بی تفاوت میشینم تا بگذره.جاری من خیلی عقده ایه و بخاطر خودشیرینیاش مادرشوهرمم حمایتش میکنه
عزیزم گفتم که مهره مار همراهم هست
ببین جیگر اگه میخای عزیز باشی خودت باش
تا وقتی فکرت درگیر این موضوعه که اون خاصه اون کاریزما داره اون گل مجلسه در حقیقت داری به خودتم تلقین میکنی این موضوعو
ببین موضوعو کلاااااا رهااااااا کن
ینی چیزی به اسم جاری جذاب رو در خودت بکش
سرت به کار خودت باشه
بعد یه مدت هم آروم میشی هم می بینی شاید داستات به این حساسیتی که الان بهش نگاه میکنی نبوده
شاید بعضیا بگن خودپسندیه اما خب خیلی واضحه که من از جاریم چیزای بیشتری برا پز دادن یا دیده شدن دارم.جاری بزرگمم خیلی ازش سره.اما این جاریم هم شوهرش عزیزتره گویا هم خودش شدیدا زبون میریزه و مظلوم نمایی میکنه و هر روز ور دل مادرشوهرمه.کلا میپسندن اخلاقشو.اونم چون عقده جاری داره و با جاریاش بده یجورایی باعث خراب شدن رابطه عروسای دیگه با خونواده همسر میشه.جاری بزرگم یه شهر دیگه س اما من اینجا درگیر ادا اطوارای این خانمم
خیلی بخودم میگم بیخیال باش دقیقا همین حرفهایی ک شما میگی اما چون هر روز ابن رفتارا جلو چشامم هست نمیتونم طاقت بیارم وقتی فامیل شوهر ب مادرشوهرم جلو روم میگه وقتی فلانی خونتون بود جاریم بگو ماهم بیایم وگرنه آنطوری مزه نمیده شما ناراحت نمیشی؟
