من اخرین جلسه خواستگاریم خیییلی استرس داشتم منو همسرم داشتیم توی اتاق حرف میزدیم که خواهرم برامون میوه آورد مهردوتامون شلیل برداشتیم همسرم برگشت گفت وای چه تفاهمی هردوتامونم شلیل برداشتیم(بخدا انقدر استرس داشتم انگار من شلیل نه دیده بودم نه خورده بودم😐)برگشتم با اعتماد به سقف بهش گفتم اینا شلیل نیستن اینا هلوی بدون مو هستن🤪🤪🤪
طفلکی یه نگاه به من کرد یه نگاه به شلیل😐😐
بعدها گفت که انقدر جدی گفتی من فکر کردم میوه جدیدیه من ندیدم😂😂😂
و از اون روز ما به شلیل میگیم هلوی بی مو❤