مامانم از بچگی خیلی اذیتا شده ۱۷سالگی شوهرکرد و هیچ ا زندکی نمیدونست ننجونم تا بخواد بهش ی چیز یاد بده هی زده تو سرش و اونو خورد کرده بابامم که خیلی بچه ننه هست و حالا بعد ۲۶ سال از زندگیشون هنوزم حرفاشون حتی خصوصیا رو میره به مامانش میگه تازه من و داداشم شیره به شیره بودم همش من از ننجونم کتک خوردم به خاطر اینکه دختر بودم 😔حالا بابام دیگه نمیره سر کار و با ۳ تا بچه تو خونه و مهمونای زیاد امروز آمدیم خاکسپاری فامیلامون تو راه داداشم هر حرف و ناسزایی به مامانم گفت😢دلم شکست برا مامانم آخه همه باید خوردش کنن یعنی خیلی جلو خودما گرفتم که گریه نکنم مامانم میره خونه کاری تا خرجشون رو در بیارن به خدا خورد شدن مامانم رو با ذره ذره سلولای بدنم درک کردم
ببخشید ولی خود مادرتون باید کاری میکرد که بهش احترام و ارزش قائل بشن.حالا مادرتون چیزی نگفته ولی شما به عنوان دخترشون باید ازش حمایت کنید .وقتی برادرتون به مادرتون بی احترامی کرد چرا چیزی نگفتید؟
مققصر مادرته چون نتونسته تو این 26سال زندکی پدرتو تغییر بده و بازم مقصر مادرتهچون نتونسته پسرشو خوب تربیت کنه و بازم مادرت مقصره ک تا اللن ب پای پدرت مشسته