درباره که دختر بچه اس که پاهاش مشکل دارن این دختره رو مادرش توی خونه حبس کرده چون حس میکنه باعث ابرو ریزیه که یه همچین بچه ایی داره،وقتی که جنگ میشه بچه هارو میفرستن به روستاهای اطراف که آسیب نبینن،وقتی دارن برادر کوچیک این دختره رو میفرستن بره خودشم با برادرش فرار میکنه،اونجا که میره کسی که نگهشون میداره بهش این فرصتو میده که شبیه یه ادم عادی زندگی کنه چیزی که مادرش ازش محرومش کرده بوده
در شب کوچک من، افسوس باد با برگ درختان میعادی دارددر شب کوچک من دلهره یِ ویرانیست