انشالله به زودی با خبرای خوب بیای پیشمون😍😍😍
سلاااام خشکلا بالخره فصل مورد علاقه ی من اومد، عاااااشق پاییزم، 😍😍😍
خدای مهربون شکررررت، عاااالمه بوس😘😘😘
من دیروز:
یه عالمه کار خورد ریز انجام دادم، همه خونه رو جارو کشیدم، غروب خواهرام اومدن یکم پیشمون، خواهرم امسال قراره بره برای تدریس و بسیار خوشحال بود و از شادیش ما نیز خوشحالیم، اون یکی نیز برای خودش ماشین خریده بود دیروز ، اینچنین شد که مجبورشان کردیم یه شب با همدیگه شریکی شام بعلبکی دعوتمون کنن😍😍😍.
مقاومت میکنن ولی میدونم که بالخره پیروز میشم😂
کتابخونه رو دیروز چیدم ، وسطشم یه گلدون پتوس اویزون گذاشتم ، دلربا شد😀
کلیات کار تموم شد، ظاهر خونه مرتب شد، موند جزییات
که ماشالله کم هم نیستن:
نصب تابلوها و قابها
نصب پرده ها
مرتب کردن وسایل کمد دیواری
مرتب کردن لباسا( میله نداره کمد باید بیاد تا بعد اون قسمت رو مرتب کنم)
مرتب کردن راه پله و جاکفشی
مرتب کردن تراس
شستشوی اساسی سرویس و حموم
مرتب کردن یخچال
مرتب گردن کشوی دستمالا و سفره ها
مرتب کردن دراور
مرتب کردن تخت
چیدن بوفه
چیدن کشوهای میز تلوزیون
فک میکنم خیلی طول بکشه تا همش انجام بشه
الان سرکارم .
عصر: هر چقد بتونم از کارهای بالا انجام میدم
با مامان و علی با کالسکه بریم اطراف خونه یه دوری بزنیم ببینم میتونم مهد پیدا کنم
دیشب که قسمت نشد زیارت بریم ببینم امشب میشه
یکمم برای خونه خرید دارم باید لیست بنویسم.
در حال حاضر بزرگترین دغدغه م پیدا کردن مهد خوب هست که به خونه هم نزدیک باشه،
مامانم یه هفته س کمردرد شده ، باید زودتر مهد پیدا کنم تا بتونه بره خونه استراحت کنه، خونه ما هر چی تلاش میکنم کمتر اذیت بشه فایده نداره، بازم چون کار زیاده نمیشینه استراحت کنه، همش بلند میشه کمک میکنه. اگه بتونم زودتر مهد پیدا کنم خیلی خوب میشه، نگرانشم