2777
2789
عنوان

*برنامه و راهکاربرای مدیریت کارهای خونه *

| مشاهده متن کامل بحث + 2179222 بازدید | 92302 پست
سلامممم😍☁️امروز با حالِ گرفته خیلی از کارامو انجام دادم.انقدر که یکی از همکارام بدخلقی کرد، اعصاب ب ...

گزارش مالی امروزم:

https://www.ninisite.com/discussion/topic/13549141/تاپیک-مدیریت-مخارج-و-درآمدها-و-نحوه-بهتر-پس-انداز-کردن-و-نکات-مهم-خانه-داری-۳?postId=403073584

سلام سلام 

توروخدا هر وقت بارون میاد اینجا بنویسید بارونه من ذوق کنم 

اینروزا دعام فقط بارون توی کل ایران وهرجایی ک نیازه 😍🌧️🌧️🌧️🌧️

واما امروز بیدار شدم دیر 🫣 

ناهار تاسکباب گذاشتم 

وصبحانه وروتین صورت 

وظرف شستم 

سینک تمیزکردم 

گاز تمیز کردم 

کانتر تمیز شد 

کف خونه کامل تمیز شد 

ملحفه های تشک انو کردم وگرفتمشون

جارو 

گردگیری پذیرایی

دوباره ظرف شستم 

لباس با دست چندتا شستم 

دستمالای آشپزخونه ودستگیرها رو شستم 

کتاب خوندم 

زبانم خوندم 

الان یکمی پایتون نگاه کنم 

دوش بگیرم 

با پسرمم در کل روز چندین بار بازی میکنم 

یکمی هم بنویسم 

مسواک بزنم روتین صورتم وخواب اگه خدا بخواد 

ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.

قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.

تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.

لینک 100% رایگان تست DMB

سلام بر همه دوستان عزیز شب همگی به خیر باشه. 

امروز ساعت ۶:۳۰ بیدار شدم که دخترم رو هم بیدار کنم و با هم بریم مدرسه یکدفعه یادم افتاد که گوشی ام رو نگاه کنم چون شب قبل مدیر پیش دبستانی پسرم گفته بود داخل گروه که ممکن هست تعطیل بشه و گروه رو صبح چک کنید .

هیچی دیگه گروه رو چک کردم و دیدم بله حدودا ساعت ۶:۴۰ استانداری مدارس رو تعطیل کرده و نمیدونم چرا واقعا شب اعلام نکردن . 🤔🤔🤔🤔

تا ساعت حدودا ۸ داخل گروه همکاران کمی راجع به این تصمیم های یهویی صحبت کردیم و معاونمون گفت کلاس مجازی رو ظهر بگذاریم .

معلم دخترم هم پیام داد چون دیر تعطیلی اعلام شده کلاس اونها هم ظهر هست .

من هم اول میخواستم نخوابم ولی دیدم اصلا نمیتونم تا ساعت ۱۱ گرفتم خوابیدم .

بعد دیگه ۱۱ روز رو شروع کردیم .

چای دم کردم و صبحانه خوردیم .

کلاس پسر کوچیکم شروع شد برای نهار هم همسرم زحمت کشید عدس پلو درست کرد .

تا ساعت ۱۳ پسر کوچیکم کلاس داشت من خودم هم ۱۲ تا ۱۳ کلاس داشتم چون ورزش داشتم فقط یک کلاس داشتم. 

بالاخره یک جوری کلاس پسرم و خودم رو برگزار کردم .

بعد دوباره ساعت ۱۳ تا ۱۵ دخترم و ۱۴ تا ۱۶ پسر بزرگم کلاس داشتن. 

باز به صورت ترکیبی کلاس اونها هم برگزار شد .

یعنی امسال استاد ترکیبی شرکت کردن و برگزار کردن کلاس های مجازی شدم . 😀😀😀😀

حالا تازه وسط کلاس ها خانه مرتب کردم ، رختخواب جمع کردم ، نهار خوردیم ، ظرفهای نهار رو جمع و جور کردم ، نماز خواندم .

دیگه ساعت ۱۶ واقعا خسته شده بودم .

استراحت کوتاهی کردم و بچه ها هم برای خودشون بازی میکردن و تلویزیون تماشا میکردن .

همسرم هم کمی استراحت کرد .

بعد بلند شدم ظرفهای نهار رو شستم .

چای دم کردم. 

اضافه عدس پلو رو گذاشتم داخل یخچال .

پذیرایی رو مرتب کردم .

لباس های رخت آویز رو جمع کردم .

لباس های همسرم رو انداختم داخل ماشین. 

لباس های همسرم رو پهن کردم .

نماز خواندم .

مادرم شام آش داده بود برامون خوردیم .

ظرفهای شام رو جمع کردم و شستم. 

آشپزخانه رو مرتب کردم . 

برای نهار فردا ماهی مزه دار کردم .

مامان سبحان جان خدا قوت، ❤️❤️. 

دیروز غروب بعد اینکه شام درست کردم، کدو پختم،معجون درست کردم،انار دون کردم و سالاد درست کردم باهاش. گوجه های تو یخچال داشتن چروک میشدن،نجاتشون دادم و دو تا پارچ مخلوط کن پوره شد و گذاشتم پختن. یه مقدار ظرفم همسرم از سرکارش اورد قبل شام با ظرفای قبلی شستم. لباسای تیره رفتن لباسشویی،رو بالشی ها و حوله های صورت عوض شدن، البته این کارو یه روز در میون که دوش میگیرم انجام میدم.یادم میره گزارش بدم. . شام خوردیم غذام خیلی تند شد و چون یکی از کارگرای امروزمو یه خانم تقریبا سن بالا هستن ترسیدم نتونن بخورن دوباره کتلت درست کردم براشون، بازم کلی ظرف جمع شد که شستم. روتین انجام دادم و 10 تا قصه واسه پسرم خوندم. با بدقلقی خوابید. دیروز خیلی بد اخلاقی کردم باهاش. ☹️☹️الانم 5 بیدار شدم شوهرم دندون دردداشت غذا و چای اماده کردم و دارو دادم رفت سر کارش. 

سلااام امروزم 

می خوام خونه رو برای فردا شب مهمونی اماده کنم 

خونه نگم افتضاااح   دیروز هیچ کاری نکردم 

صبح همسرم مغازه میره.  من می مونم خونه 


نهارها درست کنم ماهی سرخ میکنم و برنج  ،برا پسرم نمی دونم 

سرویس بهداشتی ایرانی و روشویی شسته بشه 

سلفون پشت گاز عوض بشه  ( من پشت گاز سلفون میکشم هر دو سه ماه یه بار عوض میکنم  )

داروها 

نمازا 

حموم برم 

حموم بشورم 

سرویس فرنگی و روشویی رو  بشورم 

پذیرایی جارو بشه 

مبل ها رو بکشم جلو همه جا رو طی کشی کنم   

کل پذیرایی رو دستمال کنم 

جالباسی رو مرتب کنم لباس اضافی ها رو بریزم تو اتاق خواب و کمد دیواری 

ظرفا رو بشورم 

ظرفا رو بریزم ماشین بزنم 

ابچکون خلوت بشه 

آشپزخونه رو سیف کشی کنم و دستمال کنم 

روی کابینتا تمیز بشه با شیشه شور 

روی یخچال دستمال بشه 

توی یخچال مرتب بشه 

بالکن جارو و دستمال بشه 

میز نهار خوری مرتب و دستمال بشه 

جا ادویه ای دستمال بشه 

گاز و کنار گاز تمیز بشه 

تخت و اتاقم مرتب بشه 

لباس خشک ها تا زده بشه 

لباسا شسته بشه و پهن بشه 

برا پسرم کتاب بخونم 


 


من یک مادرکودک بیش فعالم ،کاش همه ی ماماناو اونایی میخوان مامان بشن تاپیکم بخونن { بیش فعالی }
سلااام امروزم می خوام خونه رو برای فردا شب مهمونی اماده کنم خونه نگم افتضاااح دیروز هیچ کاری نکردم ...

چه بلندبالا شد لیستم 😳🙄 تا ۳  ظهر می خوام انجام بدم 

پاشم برم پاشم برم خیلی کار دارم 

بوس به همتون 


من یک مادرکودک بیش فعالم ،کاش همه ی ماماناو اونایی میخوان مامان بشن تاپیکم بخونن { بیش فعالی }

بچه ها حس کار کردنم  پرید 

امروز مامانم از مسافرت برگشت 

قشم بود 

۱۰ روز نبود هر روز می رفتم برا بابام نهار میبردم از خونه 

ظرفاشو میشستم 

۳ تا خواهریم 

بعد که اومد امروز رفتیم پیشش  (صبح رفت یه ۱ ساعت )

برا یه خواهرم نزدیک ۵۰ شصت تومن سوغاتی اورد 

برا یه خواهرم دو سه تیکه لوازم ارایش آورد ولی برا بچش یه چند تا تیشرت و شلوار اورد 


برا منم دو تیکه رژ لب  و برا پسرم یه تفنگ آورد سوغاتی 

 چند تا تیشرت و یه شلوارم اورد گفت حساب کن باهام  

گفتم چه طور برا اون خواهرم پنجاه شصت تومن وسیله اوردی  حالا دو سه تا تیشرت رو حساب کنم  ؟گفته پس اگر حساب نمیکنی بزار تولدش بدم  و یکی دو تاشم عید میدم 

الان اومدم خونه 

حقیقتا الان بغضم گرفت   از نفس سرد خودم 

باورکنید یه روزم اون خواهرم برا بابام غذا نفرستاد 

اون خواهرمم که براش پنجاه شصت تومن خرید کرد مطلقست پیش اوناست 


خیلی ناراحتم باهام این طوری رفتار میکنه 

همیشه همینه 

البته بگم برا یکی دیگه خواهرم که متاهله خونه خریده نوساز 


ولی به من پول قرض میده به دلار قرض میده 

نمی تونمم باهاش قطع رابطه کنم به خاطر بابام 


خیلی بغض دارم 


من یک مادرکودک بیش فعالم ،کاش همه ی ماماناو اونایی میخوان مامان بشن تاپیکم بخونن { بیش فعالی }
بچه ها حس کار کردنم پرید امروز مامانم از مسافرت برگشت قشم بود ۱۰ روز نبود هر روز می رفتم برا بابام ...

من بگردم دور دلت❤️

چه حس بدیه

فکر که میکنم میبینم این وسط شما برنده ای

هوای بابات رو داشتی، پشتش به شما گرم بوده❤️

پیش خدا شما رو سفیدی عزیزدلم


اینکه مامان چرا اینطور رفتار کردن، هزار دلیل ممکنه داشته باشه.

که شاید نه خودت بدونی، نه حتی خودِ مامان…


ولی در مورد خودت، بدون که کار درست رو شما انجام دادی عزیزدلم

کاری که کردی هم برای سوغاتی نبوده، چون ارزش کارت هزاران برابرِ سوغاتی هاست.

انگیزه‌ی خوب بودنت رو یه وقت به خاطر چهارتا وسیله از دست ندی فدات شم…😘


یک وقتایی که اینجوری میشه و می‌بینم چیزی رو دلم میخواسته و بهش نرسیدم، به خدا میگم میشه اونور بهم بیشترشو بدی؟



سلااام امروزم می خوام خونه رو برای فردا شب مهمونی اماده کنم خونه نگم افتضاااح دیروز هیچ کاری نکردم ...

دختر فردا مهمون داری؟

پاشو ننه به این لیست بلند بالا برسسسس

تموم شد بیا حتما بگو

ماشالا نشون دادی همیشه سرعت و تمرکزت تو کارات بالاست👍

سلفون رو هم فردا پس فردا بگو چجوری میکشی پست گاز ازت یاد بگیرم

من بگردم دور دلت❤️چه حس بدیهفکر که میکنم میبینم این وسط شما برنده ایهوای بابات رو داشتی، پشتش به شما ...

واسه سوغاتی ها اصلا به ذره هم دلم نیست و ناراحت نیستم 

از این طرز برخوردش ناراحتم  واز این فرق گذاشتناش 

حالا فردا شب مهمون دارم همه ی وسایل رو بردم گفتم فردا برام کاچی درست کن میگه من نمی تونم به من چه  

اصلا نمیگه من رفتم مسافرت ده بار اون غذا اورد من داشتم تفریح میکردم یه کاچی بپزم اصلااا 

من یک مادرکودک بیش فعالم ،کاش همه ی ماماناو اونایی میخوان مامان بشن تاپیکم بخونن { بیش فعالی }

امروز زیبا😍☁️

۱.هماهنگی سفارش مشتری

۲.مقدمات غذای فردا که همه خونه ایم

۳.ثبت نام دخترم تو آزمون مبتکران

۴.پیگیری خرید کفش

۵. مرتب کردن خونه

6.هماهنگی با همکار قدیمی برای حساب و کتاب کارم


تا الان هم هم‌صحبتی با همسرم

هماهنگی کارای مربوط به شغلم

اماده کردن ذهن همسرم برای انجام کارها ( هفته بعد)

تست قند





مامان سبحان جان خدا قوت، ❤️❤️. دیروز غروب بعد اینکه شام درست کردم، کدو پختم،معجون درست کردم،انار دون ...

خدا قوت مهسا جون به شما ، واقعا یک سری از کارهایی که انجام میدیم رو یادمون میره گزارش بدیم . 

بچه ها حس کار کردنم پرید امروز مامانم از مسافرت برگشت قشم بود ۱۰ روز نبود هر روز می رفتم برا بابام ...

سوسن جون واقعا خیلی بده چنین حسی ولی عزیزم اگر بخوای خیلی به این موضوع فکر کنی واقعا خودت رو اذیت میکنی . 🥺🥺🥺🥺

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792