سلام بچه ها من پدرم چهار ماه پیش تو بیمارستان بستری شد ده روز....بعد خانواده شوهرم هیچکدوم احوال بابام رو نپرسیدن حتی شوهرم.ملاقاتش هم نیومدن.بعدتو این ده روز هم من دوبار رفتم بیمارستان یعنی شوهرم نمیذاشت که برم.میگفت دوبار رفتی دیگه کافیه تا بیمارستان هم ده دقیقه بیشتر راه نیست با ماشین.پدرم بعد یه هفته که مرخص شداز بیمارستان به رحمت خدا رفت...الان به نظرتون من برم ملاقات پدر شوهرم یا نه....هیچ انگیزه ای ندارم که برم انقدر که بدی کردن در حقم بی دلیل...
نمیدونم من حالم خیلی بد بود اون موقع اصلا نمیدیدمش اصلا هم حضورش برام مهم نبود خیلی دلم گرفته بود از ...
ب نظرم نرو اگه گلایه کرد بگو فلانی مگه تو اومدی؟ مگه خانوادت اومدن من بابام فوت شد نتونستم ببینمش تو یبارم مگه گفتی خانم ببخشید من نزاشتم بری. بگو ازم توقع نداشته باش
💑جان و جهان من تویی...داداش کوچولوی نازم خیلی دلم برات تنگ شده.لطفا برای آرامش روح برادرم یه صلوات بفرستین.ممنون
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه
ممنونم خدا رحمت کنه رفتگان شمارو هم...آره من خیلی باهاشون کنار میومدم می گفتم اون که نمیاد بزار من خوب باشم ولی دیدم فایده نداره...پدرم هم که به رحمت خدا رفت بیشتر داغون شدم میگم اگه من همش خوب باشم ازم سواری میگیرن فکر میکنن که خودشون خوبن و حق به جانب میشن که من وظیفمه
ب نظرم نرو اگه گلایه کرد بگو فلانی مگه تو اومدی؟ مگه خانوادت اومدن من بابام فوت شد نتونستم ببینمش تو ...
خیلی برام سخت گذشت وقتی پدرم رو دیدم تمام کرده بود پاهاش رو بوسیدم یخ بود تمام بدنش هرچی داد زدم دستش رو گرفتم ولی مث یه تیکه یخ شده بود ....آرزوی مرگ خودم رو داشتم بخدا ...