رسید و رسید من خیلی از نظر روحی تحت فشار بودم و دپرس بودم توی بهترین مدرسه و اینا درس خوندم شرایط تحصیلی خوبی داشتم اما روحیه خوبی نداشتم اون موقع و فرصت هام رو از دست دادم و خلاصه تصمیم گرفتم حالا که دیپلم گرفتم ولی کنکور قبول نشدم برم دانشگاه و این شد که خیلی خودم رو خسته میکردم باشگاه و چند تا کلاس ورزشی و دانشگاه رو باهم میرفتم بالاخره چند شب قبل پیش از اینکه دانشگاه برم دوباره خواب اون پسر رو دیدم فرداش رفتم دانشگاه رسیدم دانشگاه با هر زحمتی بود ثبت نام و اینا رو خودم تنهایی انجام دادم چون تا اونموقع همیشه پدر مادرم این کارارو میکردن و هدفم واقعا درس خوندن بود