من ونامزدم خیلی با هم مشکل داشتیم و داریم خیلی
از مشکلات خانوادش که پدر مستبد و مامان بیخیالش حتی محل هم به بچه هاشون نمیدن و فقط زاییدنشون و اینا خودشون بزرگش شدن(تو تاپیک های قببلیم گفته بودم دربارشون)گرفته تا تازگی ها که خودمون هم با هم به مشکل خوردیم
چون عقدیم و از هم هم دوریم و تنها راه اتباطیمون فقط تلفن و و تلگرامه، خانوادش هم شهرستانن و هیچ راه دسترسی به همسرم ندارم به جز یه شماره تلفن، ازش چون تو شهر ما تو خوابگاه زندگی میکنه و آدرس اون خوابگاهو هم ندارم
من فقط به خاطر اخلاقش باهاش ازدواج کردم،فکر میکردم حتی اگر خانواده حامی و خوبی نداره،پول نداره ولی حداقل اخلاق خوب رو داره، داشت هم خداییش ،،خیلی پسر خوب و مهربونی بود،اوایل ،تک بود واقعا ولی یه مشکل خیلی بد داشت اونم اینکه،زودرنج بود و زود هم قهر میکرد
،خودش میگفت،من آدم حساسی هستم،خیلی هم رو بی محلی کردن و به قول خودش به بی تفاوتی حساس بود
ولی پیش خودم میگفتم اشکال نداره بالاخره هرکسی یه مشکلی داره،اینم مشکل این بنده خدا
کس هستش یا برای خودم دارم تعریف میکنم؟
الان مشکلتون چیه؟؟چیشده
اگه هستین بگین بگم بقیشو
به نظر من خانواده خیلی مهمه چون هرچقدرم طرف مقابل خوب باشه باز تا حدودی تحت تربیت و محیط اطرافش بوده و بزرگ شده
هستیم عزیزم
بگو
خوابم میاد بگو
به نظرم فقط اخلاق مهم نیست.پول واخلاق با هم خوبه
تازگی ها هم فکر میکنم به خاطر مسایل اقتصادی خیلی تحت فشاره ،به خاطر مشکلاتمون داشتیم مشاوره میرفتیم،قرارشد بره یه تستی بده،بیش روانشناس،که هفته پیش که جوابش اومد مشخص شد افسردگی داره،ولی شدتشو نمیدونم،قرار شد بره پیش روانپزشک که دارو بگیره
