دوست من از من دو سال زودتر. مزدوج شد. انقدررر حرفای زناشویی به منمجرد. میزد. ک بیا و ببین
من بعد ازدواجم بخاطر همسرم رفتم ی شهر دیگه من مستاجرم
ایشون زنگ میزد میگفت هنوز خونه نخریدین واییی با این اوضاع کار مگه میشه خونه خرید
اینم شوهر بود. تو. کردی زشت و داهاتی بولله اگه دروغ بگم
خلاصه اوایل زنگ زدناش این بود ک یوقت من خونه نخریده باشم بعدا ک فهمید ی پراید خریدیم بماند ک چغدر از پراید بد گفت بعد رفت تا دوماه بعد زنگ زد. انقدر خوشحال بود. شغل همسرم کساد شده و. ما مجبور شدیم پرایدو بفروشیم
الانم ک زنگ میزنه فقط از مسافرتش میگه و میگه حیف شد ماشینو فروختین