اوایل زندگیم یبار مادر شوهرم داشت به شوهرم میگفت چرا آشغالش بو میده
منم شنیدم یهو اومدم جلوش گفتم به توچه که سطل اشغال بو میده اشغاله طلا که نیست بعد قسم میخورد که من هیچی نگفتم شوهرمم لال شده بود
یبار دیگه هم شوهر تو دعوامون گفت اره هرکی میاد خونه ما میره پشت سرمون حرف میزنه منم که میدونستم مامانشه سر فحشو کشیدم به اونی که میاد خونم ازش پذیرایی میکنم بعد میره پشتم حرف میزنه😂😂شوهرمم میدونست من منظورم کیه آتیش گرفته بود