١٣٧٠سکه البته بخشیدم سال دوم ازدواجم شوهرم تصادف سختی کرد ولی خب ب خیر گذشت بعد اون ی قرون از هرجایی قرض و بدهکاری اگه میداشت تو ی دفتر مینوشت و همیشه بهم میگفت مرگو با چشام دیدم نمیخوام خدایی نکرده بعد هزارر سال اگه اتفاقی واسم افتاد دین مردم ب گردنم باشه همه بدهکاریامو مینویسم زحمتشو بکش😔
ی بار ک ماموریت رفته بودن ناخوداگاه دلم لرزید رفتم سراغ دفتر دیدم مهریه ام هم جزو بدهکاریاشه
وقتی اومد گفتم مهریه نمیخوامو بخشیدمش
تا الان شایر صدبار پرسیده ک الکی و احساسی گفتی اما من بایقین کامل مهریمو بخشیدم☺