بنظر من تو زندگی نباید خیلی خوب بود چون از همونجا که خوب بودی ضربه میخوری من دوستم چندتا ازدواج واسه دوروبرتون جور کرد همه موفق ولی خودش گیر یه آدم اشغال افتاد سر سال طلاق گرفت من خودم بمدت رفتم سرکار زنه پول عالم وادمو میخورد ولی من حتی یه قرون مال کسیو نمیخورم مدام صدقه میزاشتم تهشم بهم تهمت دزدی زد با اینکه همه میدونستن بی تقصیری ولی هفت هشت شکایتش طول کشید داغون شدم تو اون مدت آخرشم خودش رضایت داد یا من هر بچه کاری میبینم دلم میسوزه سعی میکنم خوراکی براشون بخرم ولی یه بچه خدا بهم نمیده دیگه نمیخوام خوب باشم و واسه کسی دل بسوزونم همینکه شرم به کسی نرسه بسته نه خیر میرسونم نه شر
صد درصد باهات موافقم من هیچوقت نمی تونم دورغ بگم حتی اگه به ضررم باشه ولی هرچی آدم دورو دروغ گو هست دور ور من که همیشه سعی کردم هر کار که می کنم اول رضایت خدا رو درنظر بگیرم 13ساله یه روز سالم و راحت زندگی نکردم
صد درصد باهات موافقم من هیچوقت نمی تونم دورغ بگم حتی اگه به ضررم باشه ولی هرچی آدم دورو دروغ گو هست ...
من اینهمه دعا میکنم خدارو صدا میزنم انگار نه انگار بعد میبینم یارو ناخواسته باردار شده یا آدم هست هزارتا گند میزنه راحتم بچه میاره بس من چرا باید اینقدر زجر بکشم
استارتر نمیدونم چی بهت بگم منم یه وقتایی از لطفش ناامید میشم خیلی زیاد ، ولی به قول یمی از دوستان میگفت این امیدم گوشه دلمون گذاشتیم وقتی کم میاریم اویزونش بشیم، نمیدونم
خب هشت ماه که خیلی زیاد نیست، یکی از دوستان دوسال اقدام میکردن نمیشد طفلک دیگه خسته شده بود هرجاهم میرف میکفتن فقط واسه استرسه که باردار نمیشی، خلاصه بعد دوسال دیگه کلا ناامید شده بود میرف باشکاه کلاس و اینا، از فکر بچه کم کم دراومده بود، زد و حامله شد من شوک شدم میکفتم مژی مگه میخاستی؟؟ میگف دیگه بی خیال که شدم استرسم رفت باردار شدم، الان هفت ماهشه، انشالله به حق این شبای عزیز خدا دامنتو سبز میکنه