الان دوساله که دوتا برادرشوهرام میان شهر ما کار میکنن و خونه ندارن مجردن تو این شهر هم به جز من دوتا دیگه برادر دارن که 3شب خونه من باشن شب بعد خونه اون یکی ها هستن حالا شوهرم یک هفته برا کار با 3تا از بردراش رفتن شمال واسع کارکردن دیشب اومدن بعد یک هفته دوتا مجردا خونه من موندن خیلی حالم گرفته شد بعد یک هفته دلم میخواست با شوهرم تنها باشم اصلا به روی خودشون نیاوردن خونه مونم کوچیکه رفتن تو اتاق رو تخت من خوابیدن منم روم نمیشه بگم رو تخت نخوابین