2777
2789
عنوان

مهمونی 😣

183 بازدید | 10 پست

دیشب دوست شوهرم دعوتمون کرد 

از لحظه ورود خانمش شروع کرد از خودش تعریف کرد 😑من شدم شورای حل اختلاف فامیل اون شب فلانی یا شوهرش دعوا کرد رفتن اشتیشون دادم 

شب بعدش فلانی با دومادش ناراحت بود یه جعبه شیرینی بردیم خونه پدر زنه نشستم نصیحتشون کردم و و و خواهر شوهرش اونجا بود یهو گفت مهناز جان میخوایم بریم بیرون برو هر کدوم لباسی رو ک میخوای بپوش!😣😣😣😣😣😣😣مهمونی رو کوفتم کرد اخه تو خیلی خواهر شوهرتو دوس داری برو تو اتاق بهش بگو چرا تو جمع داد میزنی 

بدشم یه خانم 25ساله چرا باید انقدر تو زندگی بقیه دخالت کنه ک همه رو اشتی بده اونم مطمئنم الکی بود 

شوهرشم از خجالت سرشو انداخت پایین 😑😑😑😑😑

خحا از این میزبانا قسمت کسی نکنه 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

😂😂😂😂😂عزیزم میری یا بزنمت؟ 

منم میخوام

میزنی یا برم؟؟

اخه تو دلت میاد منو بزنی😢😢😢😢

دیدی که سخت نیست ... تنها بدون من؟        دیدی که صبح می شود ... شبها بدون من ؟    این نبض زندگی ... بی وقفه می زند!               فرقی نمی کند ... با من ... بدون من ...!         دیروز گرچه سخت ... امروز هم گذشت ...      طوری نمی شود... فردا بدون من ...!
😂😂😂😂ن تعدادتون بالاس 

ایش  بابت  تعداد  زیادمون

من فک کردم  بخاطر مظلومیت  خالص ته چشمامه😢😢😢😢😢

برید  کنار  اسوه مظلومیت اومد😎😎

دیدی که سخت نیست ... تنها بدون من؟        دیدی که صبح می شود ... شبها بدون من ؟    این نبض زندگی ... بی وقفه می زند!               فرقی نمی کند ... با من ... بدون من ...!         دیروز گرچه سخت ... امروز هم گذشت ...      طوری نمی شود... فردا بدون من ...!
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792