حالا ازاین وامایی ک برا زوجای جوونه میخواد بکیره ک طبق اونا باید نصف خونه ب نام زن باشه اما میخواد رو خونه خواهرش بگیره وامو حالا میخوام بش بگم ب اسم من نمیتونه وام بگیره کارم درسته ؟؟؟؟
دخترک خنده کنان گفت که چیست...راز این حلقه زر...راز این حلقه که انگشت مرا... اینچنین تنگ گرفته است به بر...راز این حلقه که در چهره او...اینهمه تابش و رخشندگی است...مرد حیران شد و گفت... حلقه خوشبختی است حلقه زندگی است...همه گفتند:مبارک باشد...دخترک گفت:دریغا که مرا...باز در معنی آن شک باشد... سالها رفت و شبی...زنی افسرده نظر کرد برآن حلقه زر...دید در نقش فروزنده او... روزهایی که به امید وفای شوهر...به هدر رفته هدر....زن..... پریشان شد و نالید که وای...وای این حلقه که در چهره او...باز هم تابش و رخشندگی است... حلقه بردگی و بندگی است...فروغ فرخزاد.....
اینجور که من فکر میکنم شوهرش میخواد وامو بگیره بده به خواهرش
ن عزیزم وام مسکن برا زوجای جوون فقط ب خونه های زیر ۱۵ سال ساخت با ی سری شرایط دیگه تعلق میگیره حالا این خونه ای ک خریده وام بش تعلق نمیگیره اینم میخواد رو خونه خواهرش ک همه شرایطو داره وام بگیره اونجا نمایشی برا ی چند وقت ب اسمم میزنه خیلی بم برخورد ک اصن نخواست از خونه خودش حتی ی دنگم ب اسمم بزنه
ن امروز رفت همشو ب نام خودش زد فقط برا وامه منو لازم داره
خب توهم برو برا خودت وام بگیر خونه بخر به اسم خودت واماشم مجبورش کن اون پرداخت کنه
دخترک خنده کنان گفت که چیست...راز این حلقه زر...راز این حلقه که انگشت مرا... اینچنین تنگ گرفته است به بر...راز این حلقه که در چهره او...اینهمه تابش و رخشندگی است...مرد حیران شد و گفت... حلقه خوشبختی است حلقه زندگی است...همه گفتند:مبارک باشد...دخترک گفت:دریغا که مرا...باز در معنی آن شک باشد... سالها رفت و شبی...زنی افسرده نظر کرد برآن حلقه زر...دید در نقش فروزنده او... روزهایی که به امید وفای شوهر...به هدر رفته هدر....زن..... پریشان شد و نالید که وای...وای این حلقه که در چهره او...باز هم تابش و رخشندگی است... حلقه بردگی و بندگی است...فروغ فرخزاد.....
ن عزیزم وام مسکن برا زوجای جوون فقط ب خونه های زیر ۱۵ سال ساخت با ی سری شرایط دیگه تعلق میگیره حالا ...
حق داری
دخترک خنده کنان گفت که چیست...راز این حلقه زر...راز این حلقه که انگشت مرا... اینچنین تنگ گرفته است به بر...راز این حلقه که در چهره او...اینهمه تابش و رخشندگی است...مرد حیران شد و گفت... حلقه خوشبختی است حلقه زندگی است...همه گفتند:مبارک باشد...دخترک گفت:دریغا که مرا...باز در معنی آن شک باشد... سالها رفت و شبی...زنی افسرده نظر کرد برآن حلقه زر...دید در نقش فروزنده او... روزهایی که به امید وفای شوهر...به هدر رفته هدر....زن..... پریشان شد و نالید که وای...وای این حلقه که در چهره او...باز هم تابش و رخشندگی است... حلقه بردگی و بندگی است...فروغ فرخزاد.....