واااای وااای نگو که داغ دلم تازه میشه
موقع تشیع بابا بزرگم. حالم بد بود سنیم نداشتم ۱۲ سالم اینا بود داشتم بالا سر قبرش گریه میکردم یه زنه که نمیشناسمش اومد ۵ تا سنگ بهم داد گفت اینا برای راحتی شب اول قدره بنداز تو قبر خیلیم تاکید داشت حتما هر پنج تا رو بندازم منم خلللللل. برداشتم انداختم
بعدش از مامانم پرسیدم اون دعا هه که به سنگ میخونن چیه ؟ چه خاصیتی داره مامانم گفت همچین دعایی نداریم
جریانو که تعریف کردم. تازه خودم دوزاریم افتاد که چه غلطی کردم نمیدونم برا کدوم بدبختی جادو جمبل نوشته بود انقدر سر این موضوع عذاب وجدان دارم که خدا میدونه