در کف خیابان باز
بوی روضه و ماتم...
کل یوم عاشورا..
کربلا شده عالم ..
یک نفر بگوید که من دگر نمی شنوم..
نه!
ببیند بجای من ..
من دگر نمیبینم ..
کربلا و عمو و عمود
این سه تا نمی خواند!
در کف خیابانی که زنی ز پاافتد
میلگرد و آه ...یک زن ...
سر و گردن کجا افتد؟!
روضه ابالفضل است یا که روضه مادر ..
مگر او را چگونه زدند
شده این چنین پر ... پر .....
یک زنی به پهلو و
میلگرد ..سر خونین ....
شده پاشیده او از هم
طفلک آن دو طفل یتیم . ..
در دلم دعا کردم...
آن زمان فقط خواستم
هر چه میشود بشود
سن کودکان او
لااقل سه سال نشود ...
بغض راه گلو را بست ..
سیل اشک ...بغضمان بشکست ..
***
۲۳۳ .. شمردمباز ...
درد سینه ...شمردم باز ..
درد شانه ...شمردم باز...
میلگرد ...سر خونین ...
من به یک هم نرسیده ٬ جا زده ام ..
این عدد برای شما که کم است ..
ای شهیده گمنام !
من تورا بی نهایت صدا زده ام ..