سلام بچه ها،من دیروز رفتم دستشویی درو کامل نبستم که اگه دخترم گریه کرد باهاش حرف بزنم یهو یه سایه رد شد همینطور داشتم نگاه میکزدم باز یه سایه رد شد دیگه ترسیدم اومدم بیرون
زندگی مثل بازی حکمه، حتما لازم نیست دست خوبی داشته باشی،اگه یار خوبی داشته باشی،بابدترین دست هم برنده ای
من هم بعضی وقتها صدای درمون میاد مثلا تو اشپزخونم میام تو حال میبینم هیچ کس نیست ما خونمون سگ داریم بعضی وقتها یه دفعه تو خونه به دیوار پارس میکنه یکدفعه هم صدای جیغش امد این صدا رو وقتی میده که مثلا دمش یا دستش رو سهوا یکی لگد کنه بعد دوید امد پیش من و دمش هم کامل از ترس افتاده بود من که مطمعنم خونمون داره
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من تازه باردار شده بودم،بعد ساعت دو سه نصفه شب بود یبار حس کردم در خونمون باز شده بعد انگار صدا پسرخالم میاد،اول فکر کردمتوهمه اما همون موقع یه باده خنک پیچید توخونه،
زندگی مثل بازی حکمه، حتما لازم نیست دست خوبی داشته باشی،اگه یار خوبی داشته باشی،بابدترین دست هم برنده ای
نه تو خونه که زنبور نداریم اونم شب خیلی عجیبه ولی من اصلا نمیترسم چون تیک بیاد گوشاش راست میشه خیلی حس امنیت بهم میده قبلنا مامانم اینا مهمونی میرفتن چون تنها بودم همه برقها رو روشن میکردم تلوزیونم زیاااااد تا موقعی که نمیومدن نمیخابیدم الان اگه یک ماهم برن مسافرت دیگه نمیترسم