من یادمه معلم دوره دبیرستانمون گفت کتاباش نخونین و ...
چون گفت نخونین، من رفتم همه شو پیدا کردم و شروع کردم به خوندن، تو همون سن دبیرستان گفتم بابا این معلمه بدبخت یه چیزی میدونست گفت نخونین.
اون داستان آبجی خانمش مخصوصا، تو قلب و روحم خنجر زد.
جالب منم خواهر کوچکترم از من زودتر ازدواج کرد، همیشه میگم بس که من سر این داستان ، همزاد پنداری کردم، جذب کردم